یکی از جدیدترین بازیهایی که منحصرا برای PS4 به بازار عرضه شده است، Days Gone نام دارد. یک بازی با حالوهوای آخرالزمانی و زامبی؛ اما اگر از طرفداران واکینگ دد هستید و از حالا برای خرید بازی Days Gone هیجان زده شدهاید کمی صبر کنید! بگذارید اول آنرا بررسی کنیم.
داستان و شخصیتهای بازی Days Gone
داستان بازی Days Gone PS4 ساده است. شما در نقش یک موتور سوار بازی میکنید و به دنبال پاسخهایی در مورد همسرتان میگردید که مرده است. در این میان زامبیها را هم قلعوقمع میکنید!
بهنظر ساده میآید. با اینحال گیم پلی بازی Days Gone با یک سفر ۶۰ ساعته، تمرکز خود را با انجام ماموریتهای تکراری از دست میدهد و به یک داستان پر پیچوخم و درون مایهای از نفرت و باگهای زیاد تبدیل میشود. هنگامیکه برای یک یا دو دقیقه آرام میگیرید، این مسائل با یک دنیای باز غیر جذاب ترکیب شده و به یک تجربه زامبی نامتوازن اضافه میشوند.
یک مرد خشن که در اورگان آلوده به زامبی سفر میکند(خب، آنها انسانهایی آلوده به ویروس هستند که Freakers نامیده میشوند اما از نظر کارکردی مثل همان زامبیها هستند.) دیکن Deacon یک شخصیت ملایم و مهربان با طبیعتی شیرین است.
شخصیت جذاب و خشن او با صداپیشگی سم ویتور (Darth Mau در جنگ ستارگان) به نمایش گذاشته میشود.
موتور همراه همیشگی شما است و بهخوبی کنترل میشود. سواری با آن احساس خوبی میدهد. بهویژه بعد از چندینبار تقویت و افزایش نیرو، حرکت کند در یک گوشه تنگ و همینطور استراحت در کنار جاده با موتور خیلی جذاب است. برای یک بازی PS4 که روی موتور سواری متمرکز است، خوشحالم که توسعهدهندگان Sony Bend مکانیک اساسی را بهخوبی اجرا کردهاند.
متاسفانه، جذابیت دیکن و موتورش برای کمک به داستان ناشیانه بازی Days Gone کافی نیست. این بازی روی فلاش بکهایی از زندگی دیکن و همسرش سارا اصرار دارد. خاطراتی که مثل یک درام بد دبیرستانی و با مونولوگهای طولانی دیکن روایت میشود.
در نیمه اول، این داستان حداقل یک نشانه احساسی سازگار و انگیزهای برای دیکن میسازد که فراتر از فقط زنده ماندن باشد. در نیمه دوم بازی، مسیر داستان عوض میشود؛ جاییکه تمرکز داستان بهسمت شخصیتهای جدید تغییر میکند و روابط با افراد قدیمی را روایت میکند. من گیج و سردرگم شده بودم که چرا باید به این شخصیتها و مسائلشان اهمیت بدهم. البته، یکی از آنها بدون صدا و اسلوموشن برای من نمایش داده شد. پس شاید کاملا شخصیتها را نفهمیده باشم.
بازی Days Gone خیلی خودش را جدی میگیرد و ماموریتهای داستانی در هالهای از اهمیت فوقالعاده پیچیده شدهاند. اهمیتی که از خود داستان و بازی ناشی نمیشود.
بازی دائما میخواهد احساسات را درگیر کند. حتی در بخشهای غیر تعاملی و ماموریتها و البته که با چنین سرمای روایتی درگیر شدن احساسات به سختی اتفاق میافتد.
در میان شخصیتها، برخی از شخصیتهای جانبی جذاب هستند. رابطه دیکن با بهترین دوستش Boozer معروف به booze، رابطهای برادرانه و اصیل است و یکی از بخشهای تاثیرگذار بازی Days Gone محسوب میشود. شخصیتهای جالب دیگری هم هستند: مثل نگهبان زندان تاکر و آیرون مایک.
از طرف دیگر، آنتاگونیستهای انسانی، به اندازه صفحات مقوایی جالب هستند: آنها تقریبا همه مردانی هستندکه قرار است بد باشند. یعنی انگیزهها و موارد دیگر بهخوبی تنظیم نشده است. یکی از آنها که در مراحل بعدی معرفی میشود، اضافی بهنظر میرسد و صرفا برای ایجاد تعارض خلق شده است.
گیم پلی بازی Days Gone
سر و صدای مهاجمان انسانی و فریکرها یا زامبیها که اردوگاهها و پاسگاههای مرزی را اشغال میکنند، بسیار لذتبخش است. حتی اگر به خاطر گیم پلی بازی Days Gone مبارزه آسان و غیر چالشی باشد. چمن بلند و مقدار زیادی پوشش گیاهی به فرار کردن کمک میکند و دشمنها به سختی در کنار هم جمع میشوند. شما نمیتوانید اجساد را پنهان کنید زیرا دشمن به اندازه کافی گسترش پیدا کرده است. اغلب ناچارید یک جسد را در روز روشن رها کنید. با اینحال، تا زمانیکه با شما روبهرو نشوند، به ندرت از حضورتان آگاه میشوند.
برای باز کردن بسیاری از رازهای اصلی، دیکن باید رفت و آمد سازمان واکنش اضطراری ملی، معروف به NERO را در نظر داشته باشد. چراکه آنها درباره شیوع freaker تحقیق میکنند. این شامل یک رشته ماموریت مخفیانه در نواحی اشغالی و استراقسمع آنها از پشت موانع یا درون چمن بلند است. آنها دانش جهانی را توضیح میدهند. اگر شکست بخورید مجبورید همان ماموریت را دوباره و دوباره انجام دهید. اتفاقی که برای من هم افتاد!
اگر در یک درگیری مسلحانه همهجانبه گرفتار شوید، لذت بیشتری خواهید برد. اسلحههای این بازی خوب هستند و استفاده از آنها کیف دارد. از سوی دیگر، با پاکسازی دستههای زامبیها و دشمنان انسانی حسی از رضایت کسب میکنید.
همچنین دیکن میتواند یک توانایی شلیک متمرکز را از درخت مهارت خود در اوایل کار باز کند که به او اجازه میدهد در هنگام مبارزه، حرکت زمان را آرام کند. این یک مهارت غیرقابل توضیح برای یک مرد عادی است (که در ارتش خدمت میکرد) منطق بازی تاحدی متزلزل است اما اینکه راهی پیدا کنید تا فشار را برای لحظهای کاهش دهد خوب است.
بهطور خاص، Melee یک انفجار بزرگ است. سیستم در بازی Days Gone به این شکل است که چیزهایی را پیدا میکنید و آنها را با هم ترکیب میکنید. مثلا یک چوب بیسبال و تیغه اره را پیدا میکنید و از ترکیب آنها اسلحهای میسازید که دشمن را با یک ضربه میکشد! حس رضایتی که از این کار برمیآید را تصور کنید! برای خود من ساختن اسلحه از پیدا کردن اسلحههای آماده جذابتر بود.
در بازی Days Gone انسانها تنها تهدید نیستند. دنیا پر از Freakers یا زامبیها در اندازههای مختلف است. البته آنها اگر از گروه جدا شوند به سرعت با یک شلیک به سر یا ضربه تبر کشته میشوند. با اینحال، گروههای بزرگ داستان متفاوتی دارند و مبارزه با آنها از لحظات مهیج بازی Days Gone محسوب میشود.
این دستهها و تودههای عظیم زامبی، بزرگترین موفقیت تکنیکی Sony Bend هستند. آنها بهعنوان یک نهاد همفکر عمل میکنند و شما را هدف میگیرند. برای غلبه بر آنها باید با توجه به محیط استراتژیهایی را به کار ببندید و بدانید که هر مبارزهای یک تلاش برای زنده ماندن است.
یکی از این اتفاقات باعث شد من نیمی از گروه را از بالکن با مولوتوف و نارنجک بیرون بیاورم و تلاش کنم تا منابع بیشتری برای ساختن نارنجک پیدا کنم. در حالیکه آنها به من نزدیک میشدند.
این اتفاقات دیوانهوار است و اگر شکست بخورید به اول بازی برمیگردید. این یعنی یک ساعت به عقب برگشتن!
دوباره در جاده
حتی با مبارزه شدید، همه چیز بعد از مدتی کسلکننده میشود چون ماموریتهای Days Gone تکراری هستند. دیکن در اورگان به تعدادی از اردوگاههای بازماندگان برخورد میکند که هر کدام یک رهبر دارند. هر رهبر فهرستی از کارهای مختلف دارد که دیکن باید به منظور ایجاد اعتماد و اعتبار کافی برای باز کردن سلاحهای جدید و تقویت موتورش آنها را انجام دهد. این کارها معمولا شامل ردیابی یک خائن یا نجات گروگانها است.
این ماموریتها معمولا به روش یکسانی انجام میشوند و چندین ساعت بازی کردن به این شکل، برای من آزاردهنده بود.
اژدها سوار
مانند هر موتور سوار خوب دیگری، دیکن دائما با موتور سیکلت خود ور میرود تا چیزهایی مثل سرعت، دوام، ظرفیت سوخت، مهمات و … را ارتقا دهد. اینها همه اختیاری هستند اما بازی Days Gone به شما نشان نمیدهد که تمرکز روی سرعت و بهروزرسانی سوخت چقدر ضروری است.
در یک چهارم اول بازی فراموش کرده بودم موتور را ارتقا دهم و این فراموشی باعث شد مجبور شوم زمان زیادی را با پای پیاده برای شکار تانکها و گرفتن سوخت از آنها تلف کنم. نمیتوانستم بهراحتی ماموریتهای تعقیب و گریز را تکمیل کنم. ارتقای موتور در مراحل اولیه حیاتی است. متاسفانه، من هرگز راه درجه یکی برای ارتقای موتور پیدا نکردم که اگر این راه پیدا میشد، انگیزه بیشتری برای اکتشاف میداشتم.
این مسئله در مورد ماموریتهای فراوانی که پیدا میکنید نیز صدق میکند. ردیابی پستهای بازرسی NERO بهمنظور بهدست آوردن و بهروزرسانیهای حیاتی برای سلامتی، استقامت و تمرکز بسیار دشوار است.
این بهمعنای جستوجو در این ناحیه برای پیدا کردن یک مخزن گاز برای پر کردن یک ژنراتور است که گاه جایگزین یک فیوز شکسته میشود؛کارهایی که دوباره و دوباره تکرار میشوند.
اینکه از شخصیتهای بازی یک جمله را چند بار بشنوید، بههیچوجه نشانه خوبی نیست. این نشان میدهد طراحان خوب میدانند که بارها و بارها یک کارت را بازی کردهاند. در چندین نقطه از بازی دیکن میگوید: «بسیار خوب انگار بنزین تموم شده» من با خودم میگفتم: «بامزه!» در حالیکه برای بار هشتم یک روند را تکرار میکردم!
دهها لانه زامبی در سراسر اورگان پراکنده شدهاند، که بازی Days Gone با مسدود کردن دسترسی سریع به مسیرهای مشخص شما را مجبور میکند به این لانهها حمله کرده و آنها را پاکسازی کنید. این حملهها در ابتدا رضایتبخش هستند، اما در نهایت وقتی تعداد آنها زیاد میشود حس خاصی به آنها ندارید و فقط انجامشان میدهید.
گاهی اوقات، عاقلانهتر آن است که به جای مبارزه از لانه عبور کنیم.
تکرار بیش از حد و موتور شکنندهای که در برخورد با هر چیزی، متاسفانه حتی در برخورد با زامبیها، آسیب میبیند نقاط ضعف بازی Days Gone محسوب میشوند.
من به احساس آسیبپذیری و فوریتی که مکانیک این بازی ایجاد کرده اهمیتی نمیدهم. با اینحال، بهخصوص در لحظاتی که از لحاظ سوخت و سلامتی در مضیقه بودم و نیاز داشتم بخشهایی برای تعمیر پیدا کنم یا وقتی که فقط میخواستم از نقطه A به نقطه B برسم و کاری را بدون هیاهو به انجام برسانم آزاردهنده میشد. دلیل خوبی وجود دارد که مثلا در GTA V، ماشینها قبل از اینکه آتش بگیرند و منفجر شوند میتوانند مقادیر غیر واقعی از آسیب را تحمل کنند.
چندان جالب نیست که یک موتور سوار خشن را مجبور کنید سوار یک موتور حساس بشود و با سرعت کم براند که مبادا رنگ موتور آسیب ببیند!
همچنین وقتی مشغول بازی روی PS4 Pro در ۱۰۸۰ p باشید سرعت چرخش و نمونههای ثابت از اشیا (یا کل نواحی) را متوجه خواهید شد. مساله اول زمانی آزار دهنده است که شما با سرعت در حال حرکت هستید و Days Gone ناگهان مسدود میشود انگار که تلاش میکند تا خود را با سرعت شما هماهنگ کند.
همچنین رویدادهای پویا نیز در این بازی وجود دارند. هر چندکه به اندازه اتفاقات Red Dead redemption2 جذاب نیستند. من از موقعیتهای غیر منتظره نجات گروگانها و تلههایی که باید از آنها فرار میکردم خوشم آمد. در کل اگر نمیخواهید این ماموریتها را انجام دهید، آزادید که سوار موتور شوید و بروید.
زندگی یک بزرگراه است
دنیای بازی Days Gone قطعا به تمام ویژگیهای شخصیتی که میتواند کسب کند نیاز دارد. بهاندازه کافی زیبا، پر از جنگلهای انبوه، جادههای پیچاپیچ و کوههای پوشیده از برف است. اگر دقیقتر نگاه کنید، مناطق شبیه هم هستند و شگفتیهای زیادی برای کشف کردن وجود ندارد.
ساختمانهای خالی بهطور خاصی کسلکننده هستند، پوستهای خالی بدون حس عمیق تاریخی. چه کسی اینجا زندگی میکرد و چه اتفاقی برایش افتاد؟ هیچ ردی به جا نمانده جز یادداشتهای کوچکی که اینجا و آنجا رها کردهاند. در یک کلمه، بسیار غمانگیز است: یک سری ماشین متروکه، تونلها، خانههای خالی در مقابل یک آسمان تیره و خاکستری. من درک میکنم که این یک محیط آخرالزمانی است و انتظار خوشحالی و رنگینکمان ندارم اما نبود داستانسرایی محیطی باعث شده که من راضی نباشم. به ما گفتهاند این دنیایی است که زمانی در آن زندگی جریان داشته است اما فضای داخلی و بیرونی آن مسلما چنین احساسی ندارد.
حتی مناطقی که توسط انسانها پر شدهاند، مانند اردوگاهها، بهطرز عجیبی بدون شخصیت بهنظر میرسند. زمانیکه یک NPC در یک اردوگاه جملهای بیان کند، احتمال آن میرود که قبلا چندین بار همین جمله را شنیده باشید. اگر چه مختارید که مکالماتی با آشپزها و مکانیکها و … در اردوگاه داشته باشید، اما برای من به اندازه کافی جذاب نبود که به اطراف نگاه کنم و به حرفهای آنها گوش دهم. باز هم، بخشی از مشکل بیش از حد جدی گرفتن و کمی عجیب و غریب بودن بازی است. در هرحال این یک ماجراجویی زامبی است و کمی طنز میتوانست وضعیت بازی را بهتر کند.
دنیای بازی Days Gone نیز ناسازگار است. در طول ماموریت، مشکل سوخت و آسیب موتور که قاعدتا چیزهای مهمی هستند و باید حواسمان به آنها باشد اغلب ناپدید میشوند. گویی ناگهان بیاهمیت میشوند. همین اتفاق در مورد سربازهای NERO در یک منطقه تحقیقاتی نیز میافتد. اینها موارد کوچکی هستند اما قانون تلاش برای بقا را میشکنند، قانونی که بازی Days Gone بر اساس آن بنا شده است.
کاش یک موسیقی متن راک متمرکز برای کامل کردن حس موتور سواری بازی وجود داشت. اما اینگونه نیست و دیکن مجبور است به صدای بی سیمی گوش دهد که مرتب تکرار میشود. این بازی مشکلاتی هم در زمینه هماهنگی صوتی دارد.
نکات پایانی درباره بازی Days Gone
بازی Days Gone برای PS4 انحصاری است و هنوز نمیتوانید آنرا روی کامپیوتر بازی کنید. بازی Days Gone برای ایکس باکس هم عرضه نشده است. برای خرید بازی Days Gone باید هزینهای در حدود ششصد هزار تومان پرداخت کنید.
این بازی زیادی کش پیدا میکند. مثل فیلمی که یک ساعت بیشتر از زمانیکه باید طول بکشد. درهموبرهم، گیج و سردرگم است. با اینحال مواجهه با گلههای وحشی زامبی و مبارزههای مسلحانه جذابی دارد. یک بازی خوب در اینجا وجود دارد اما زیر یک داستان پر پیچوخم، ماموریتهای تکراری و کارهای اجباری دفن شده است.
جزئیات کوچکتر میتوانستند شخصیت بیشتری بهآن بدهند. تنظیمات و ویرایش خوب ممکن بود مشکلات آنرا از بین ببرند و آنچه را که باعث میشود این بازی منحصربهفرد و جالب شود بهنمایش بگذارند. در نهایت بازی Days Gone PS4 از میان یک مسیر غبارآلود عبور میکند و هیچ وقت ریتم خود را پیدا نمیکند.
منبع: Ign