بهترین رمان ایرانی کدام است؟ واقعا مشخص نیست انسان برای نوشتن افکار و رویاهای خود اولین مرتبه چه زمانی قلم به دست گرفت ولی شاید در کنار تمام چیزهای دیگر زندگی تمام نسلهای آینده را تغییر داد. زندگی افرادی که با خواندن رمانها بزرگ شدند، شبها خوابشان برد، رویاپردازی کردند و حتی به سمت دنیایی بهتر در حرکت هستند.
نویسندگان کشورمان نیز همگی در تلاش برای نوشتن بهترین رمان ایرانی همیشه قصد داشتند، مخاطبان خود را با افکارشان آشنا و همراه کنند. بزرگانی که آمدند و رفتند ولی کتابهایشان ماندند و خواهند ماند.
حتی با آن که دنیای مدرن کتابهای الکترونیکی را به ما معرفی کرده است ولی هنوز برای خورههای کتاب هیچ چیزی بهتر از بوی کاغذهای یک کتاب، ورق زدن آن، گم کردن خط و بستن کتاب پس از خواندن آخرین صفحه آن و یک حس خوب نیست.
همین حسهای خوب است که افراد مشتاق به مطالعه را در کافه کتابها دور یکدیگر جمع میکند تا از همدیگر بپرسند: بهترین رمان ایرانی که خوانده اید چیست؟ واقعا این پاسخ چه سوالی دارد؟
فانیبو تصمیم گرفته است برای جواب به این سوال و همچنین بررسی بهترین رمان ایرانی سالهای مختلف مثل همیشه یک مقاله جامع برای خوانندگان خود آماده کند. پس کاغذ و قلم دم دست بگذارید و تا انتهای مطلب همراه ما باشید.
بهترین رمان های عاشقانه ایرانی
ابتدا قصد داریم 5 تا از بهترین رمان های عاشقانه ایرانی را معرفی کنیم، چون بدون شک نه تنها طرفداران زیادی دارند بلکه خیلی از این آثار خود به تنهایی میتوانند بهترین رمان ایرانی باشند.
کلیدر (نوشته محمود دولتآبادی)
محمود دولتآبادی 15 سال از زندگی خود را صرف این رمان کرد. اثری که در بین کتابهای او طولانیترین است و با قلم جادویی نویسنده تقریبا 3 هزار صفحه خواننده را با خود همراه میکند. کلیدر از آن دست کتابهایی است که هیچوقت آن را فراموش نمیکنیم و این را مدیون روایت قوی دولتآبادی از زندگی شخصیت اول داستان گلمحمد هستیم که به همراه خانواده کرد خود به سبزوار خراسان نقل مکان کردهاند.
اسم کلیدر از کوهی به همین نام بین شهرهای سبزوار، نیشابور و قوچان در استان خراسان رضوی گرفته شده است.
دولتآبادی به زبردستی تمام لایههای مختلف داستان را در چند جهت پیش میبرد. نگاهی به سرنوشت رعیتهای ایرانی قبایل چادرنشین در دورانی که زور حکومت میکند میاندازد، شخصیت اول خود را درگیر یک داستان عاشقانه میکند تا خواننده حتی یک لحظه کتاب را نتواند روی زمین بگذارد و سپس مانند یک رویاپرداز با ترسیم خط باریک بین خیال و واقعیت ما را به سمت دنیای کتاب خود بیشتر میکشد.
کمتر کسی است نام کلیدر را عنوان بهترین رمان ایرانی نیاورد. دولتآبادی خود متولد سبزوار است و بدون شک بخشی از زجری که مردم این منطقه در تاریخ کشیدهاند را در کتاب خود منعکس کرده است. حتی اگر جزو افرادی باشید که خیلی وقت پیش کلیدر را خوانده باشید بعید است قلم تیز و جملات بهیادماندنی نویسنده و مخصوصا عشق «مارال» و «گلمحمد» را فراموش کنید.
چشمهایش (نوشته بزرگ علوی)
اگر تنها یک نویسنده وجود داشته باشد که داستانهای عاشقانه جاودان شدهاند، او بزرگ علوی است. چشمهایش را شاید از این نظر بتوان بهترین رمان ایرانی معرفی کرد چون روایتی عجیب دارد: بیان یک داستان عاشقانه به شکل معما.
تابلویی از استاد ماکان، نقاشی بزرگی که در تبعید میمیرد، به اسم چشمهایش به جا مانده است. اما صاحب این چشمها کیست؟ رمان از زبان ناظم مدرسهای به جلو پیش میرود که مسئولیت او پیدا کردن این فرد است. آشنایی او با زنی به اسم فرنگیس ما را به درون یک دنیای عاشقانه هل میدهد تا شاید با بهترین اثر علوی بزرگ آشنا شویم.
ما در کتاب علوی با خاطرهها آشنا میشویم، خاطراتی از دردها، دوست داشتنها، دوران خفقان و گرفته تهران قدیم و دنیای همیشه مکار سیاست.
این کتاب اولین مرتبه سال 1331 چاپ شد و بعضی از منتقدان آن را بازتابی از زندگی کمالالملک و برخی دیگر تقی ارانی میدانند. هرچه است علوی مانند یک پازل کتاب خود را جلو میبرد تا خواننده نتواند یک لحظه کتاب را زمین بگذارد و برای پیدا کردن قطعه بعدی این معما یک برگ دیگر از بهترین رمان ایرانی را ورق بزند.
اگر داوینچی با تابلوی «مونالیزا» خود یک راز ابدی را به وجود آورده است، علوی نیز با «چشمهایش» معمای عاشقانه خود را با خاطراتی از رنگهای شاد و غمگین روی ذهن خواننده نقاشی میکند تا کتاب او بهترین رمان ایرانی برای عاشقان باشد.
شوهر آهو خانوم (نوشته محمدعلی افغانی)
آه افغانی! این تنها جملهای است که زمانی کتاب شوهر آهو خانوم را روی زمین میگذارید میگویید. بهترین رمانی ایرانی که یک فرد میتواند بخواند تا با مصائب دل زنی که سر او هوو میآورند آشنا شود.
رمانی که برخلاف ظاهرش یکی از بهترین رمان های عاشقانه ایرانی است. روایت داستان دو زن که یک مرد به آنها دلباخته است. قبول داریم دلباخته صفت خیلی خوبی برای توصیف احساسات نانوای داستان سیدمیران نیست ولی آهو چی؟ زنی فداکار و صبور که روزی متوجه میشود جای او را در دل سیدمیران زن جوانی به اسم هما گرفته است و باید با او زندگی کند.
محمدعلی افغانی برای نوشتن این رمان رنج کشید. او از فعالان سیاسی بود که پس از بازگشت از خارج به ایران در دولت رضاشاه به زندان افتاد و این رمان را طی دوران حبس به مدت 3 سال مینویسد.
داستان رمان در شهر کرمانشاه یعنی زادگاه نویسنده است تا به کمک قلم او با زندگی سخت مردم در آن زمان و همچنین خرافات آنها آشنا شویم. شوهر آهو خانوم حتی پس از گذشت نیم قرن مانند بوی یک یاس بهاری عطر و تازگی دارد. داستانی که نویسنده با آن شجاعانه به یک سنت حمله کرد و هنوز بحثهای زیادی پشت آن است.
هرچه بود، هرچه هست باعث شد، کتاب افغانی بهترین رمان ایرانی باشد که خیلی افراد خواندهاند.
سووشون (نوشته سیمین دانشور)
دیدم و عاشقش شدم بدون این که توجه کنم چه کسی بود. انسان هیچ توصیفی برای تبلور احساسات خود برای دیگری ندارد. سووشون میتواند بهترین رمان ایرانی برای این ادعا باشد.عشق بین زری و یوسف، دو شخصیتی که با یکدیگر در تضاد هستند. زری به باورهای یوسف احترام میگذارد ولی برخورد و ناسازگاری او با زمان و انسانها او را میترساند.
سیمین دانشور فضای رمان خود را در دوران جنگ جهانی دوم و سلطنت رضا شاه پهلوی در شیراز روایت میکند. زندگی خانوادهای که باید در این دوران سپری کنند و زری زنی است که در کنار عشق به یوسف سعی میکند با عاطفه و روحیه صلحجو خود خانوادهاش را از گزند زمانه دور نگه دارد.
ما به کمک دانشور با مردمی آشنا میشویم که دوست دارند با ظلم مقاومت کنند، دوست دارند فداکار باشند، دوست دارند عاشقی و زندگی کنند ولی آیا موفق میشوند؟ سووشون در معنای لغوی به مراسمی اشاره میکند که سالیانه در بعضی از نقاط ایران برای سیاوش، یکی از قهرمانان ایران باستان برگزار میشود که مظلومانه کشته شد.
یکی از نکاتی که سووشون را به یک اثر ماندگار و بهترین رمان ایرانی تبدیل کرده است شخصیتپردازی قدرتمند نویسنده است تا به راحتی خود را جای زری، یوسف و تمام مردمی بگذاریم که از زورگویی دولت انگلستان رنج کشیدند.
بار دیگر شهری که دوست میداشتم (نوشته نادر ابراهیمی)
نادر ابراهیمی بدون شک به عنوان یکی از بهترین نویسندگان معاصر اسم خود را روی جلد بسیاری از کتابها که میتوانند به راحتی بهترین رمان ایرانی باشند، قرار داده است.
نویسنده مرحوم ایرانی در این کتاب خود مانند یک رنجنامه زندگی انسانی را به تصویر میکشد که داغ عشقی دل او را هنوز میسوزاند. داستان یک کشاورز زاده که عاشق دختر خان میشود ولی حالا پس از مدتها باید به شهری برگردد که به دلیل عاشقی از آن فرار کرده بود. شهری که آن را دوست داشته است.
این کتاب سه داستان مجزا به اسامی باران رویای پاییز، پنج نامه از ساحل چمخاله به ستارهآباد و پایان باران رویا دارد. بار دیگر شهری که دوستش داشتم روایتی تلخ، جانسوز و تاثیرگذار است. روایتی افرادی که با جرات عاشقی میکنند ولی ممکن است پشت سر آنها افرادی به جا بمانند که رنج بکشند.
روایت احساسات خانوادهها و عرق خاک است. نادر ابراهیمی تمام داستان خود را با جملات قصار و استعارهای پر کرده است که دوست دارید هر کدام از آنها را یک جایی یادداشت کنید و بارها بخوانید.
خیلی از افراد از نامههایی که شخصیت اصلی در این کتاب برای هلیا نوشته است برای نوشتن نامه عاشقانه خود الهام گرفتند. بنابراین به راحتی مشخص است چرا این رمان را باید به عنوان بهترین رمان ایرانی که همین الان باید تهیه کنید معرفی میکنیم.
روی ماه خداوند را ببوس (نوشته مصطفی مستور)
انسان حق دارد قبل از باور به هر چیزی شک داشته باشد. مصطفی مستور با نوشتن روی ماه خداوند را ببوس به موضوع شک به وجود خدا پرداخته است. کتاب او سطح تمام طرفداران این نویسنده را در آثار بعدیاش بالا برد.
شخصیتپردازی قدرتمند کتاب باعث شده است که حس نکنیم با یک اثر فلسفی روبرو هستیم و شخصیت اصلی کتاب در واقع خود راوی داستان است.
داستان در مورد شخصیتی به اسم یونس دانشجوی دوره دکترای جامعهشناسی است که موضوع پایاننامه خود را خودکشی یک دانشمند معاصر انتخاب کرده است. او نامزدی به اسم سایه دارد که پایان نامه دوره کارشناسی رشته الهیات خود را بر پایه موضوع گفتگوی خدا با حضرت موسی گذاشته است.
داستان شخصیتی به اسم مهرداد نیز دارد یکی از دوستان یونس که از آمریکا به ایران برگشته است.
مستور در کتاب خود با ظرافت موضوع شک را بررسی میکند که چطور حضور آن ممکن است، زندگی انسان را به یک محیط آشفته و مانند جهنم تبدیل کند.
از جمله جوایزی که نویسنده برای این کتاب گرفت میتوانیم به بهترین رمان جشنواره قلم زرین اشاره کنیم. او یکی از نویسندگانی است که در حوزه سینما نیز صاحب نظر است و کتابهایی را نیز در این زمینه ترجمه کرده است.
یکی از عواملی که این کتاب را به عنوان بهترین رمان ایرانی متمایز میکند نام زیبای آن است و نویسنده مانند تمام آثار خود نگاهی به مسائلی مانند مرگ، عشق و اندوه میاندازد. شاید شما بعد خواندن این کتاب با ما موافق باشید، نگاه جدیدی به موضوع کشف خدا و معنویت میاندازید. مانند یک معجزه است در ادبیات داستانی مفاهیم فلسفی به این جذابی میتوانند بیان شوند.
پاییز فصل آخر سال است (نوشته نسیم مرعشی)
شاید یکی از بهترین توصیفها برای انسان این باشد که خود یک داستان است. نسیم مرعشی نویسنده این کتاب عقیده دارد تمام شخصیتهای کتاب او به نوعی با یک موضوع درگیر هستند و داستان جالبی دارند. هدف او به گفته خودش معرفی شخصیتهایی بوده است که نماینده نسلی باشند که نویسنده به آن تعلق دارد.
کتاب دو قسمت پاییز و تابستان دارد و هر قسمت به گفته نویسنده در سه بخش نوشته شده است. ماجرای کتاب در مورد سه دوست به اسم لیلا، شبانه و روجا است که در دوران دانشگاه با یکدیگر آشنا شدند ولی زندگی مسیر آنها را جدا کرده است.
جذابیت کتاب نگاه بیقضاوت نویسنده به شخصیتها است و حتی ما پایان داستان آنها را نمیدانیم. به عبارت دیگر نویسنده انگاری یک تکه از واقعیت زندگی که تمام ما میشناسیم را در کتاب خود آورده است. کتابی که به مخاطبان خود به ویژه زنان یاد میدهد با دغدغههای سایرین آشنا شویم و حتی روحیات مشترک خودمان را بشناسیم.
مرعشی ما را به دل داستان شخصیتهایی میبرد که نه سفید هستند نه سیاه، همان خاکستری با تمام ترسها، شکها و آشفتگیهای ذهنی هستند. شاید تنها ضعفی که به این کتاب گرفتند، شیوه شباهت روایت هر سه شخصیت اصلی است.
کشتی پهلو گرفته (نوشته سید مهدی شجاعی)
خیلی از افراد ممکن است نظر خوبی نسبت به رمانهای مذهبی نداشته باشند. ولی کشتی پهلو گرفته شاید بهترین رمان ایرانی باشد که ما را با یک داستان مذهبی تا انتها با جذابیت تمام دنبال میکند.
اکثر کتابهای مذهبی به سبک زندگینامه نوشته میشوند ولی شجاعی در کتاب خود نگاهی به آخرین روزهای زندگی حضرت زهرا (س) علیه انداخته است. کتاب او 14 فصل دارد که هر فصل را یکی از نزدیکان ایشان روایت میکند.
خود نویسنده میگوید شروع نوجوانی او و تحقیق در مورد دین اسلام و آشنایی با شخصیت حضرت زهرا (س) باعث شده است یک کتاب در مورد این شخصیت بنویسد.
کتاب اولین مرتبه سال 1368 چاپ شد ولی با توجه به تکرار چاپ به دفعات که تضمینی برای فروش بیش از 600 هزار نسخه از این کتاب بودهاند به راحتی باید از آن به عنوان بهترین رمان ایرانی در حوزه دینی یاد کنیم.
بسیاری از افراد نسبت به شخصیتهای مهم دین اسلام، فقر آگاهی دارند و شجاعی تصمیم گرفته است با توصیف چنین شخصیتی به کمک یک روایت داستانی آگاهی افراد را بالا ببرد. استقبال گسترده منتقدان از کتاب نشان از موفقیت او در این کار دارد.
سمفونی مردگان (نوشته عباس معروفی)
اسم کتاب به راحتی نشان میدهد با یک اثر تراژدیک روبرو هستیم و متاسفانه جز این نیست، ولی خوشبختانه یک اثر جذاب را تجربه میکنید که تا مدتها از ذهن شما بیرون نمیرود و به راحتی بهترین رمان ایرانی است که میتوانید پس از مدتها بخوانید.
نگاه افراد به یک موضوع خیلی میتواند متفاوت باشد و این تفاوت زیبایی خلقت است. معروفی در کتاب خود به همین نکته توجه دارد و تصمیم گرفته است یک حادثه را از دید چندین نفر شرح دهد.
کتاب با آن که بیش از 30 سال پیش چاپ شده است ولی امروزی احساس میشود. داستان آن در مورد یک خانواده نسبتا مرفه در دوره رضا شاه است. آیدین پسر روشنفکر داستان با افکار پدر و خانواده سنتی خود نمیتواند کنار بیاید ولی اوراهان برادر او و محبوب پدر فضای سرد زندگی و جامعه را پذیرفته است.
ما در این کتاب با دردها و غمهای انسانهایی آشنا میشویم که در مفهوم زندگی اسیر هستند و گاه به دلیل این که نمیتوانند طبق میل خود زندگی کنند، میآشوبند و رنج میکشند.
معروفی داستان کتاب خود را با تغییر راوی هنرمندانه پیش میبرد و اجازه میدهد ما با تمامی آنها آشنا شویم. مخاطب با آیدین همذاتپنداری میکند ولی خود را میتواند، جای شخصیتهای دیگر نیز بگذارد و مانند آنها درد را با داستان عریان لمس کند.
شاید شما نیز پس از خواندن این کتاب با هفتهنامه دی ولت سوئیس موافق باشید که این کتاب شاهکار و شاید بهترین رمان ایرانی است.
جای خالی سلوچ (نوشته محمود دولتآبادی)
دولتآبادی بهتر از هر فرد دیگری میتواند نویسنده عناوین متعددی باشد که هر کدام بهترین رمان ایرانی هستند.
جای خالی سلوچ یکی از آنها است. سلوچ مردی است که زن خود مرگان و دو فرزندش را یک روز رها میکند و برای شهر به کار میرود. او مهمترین شخصیت داستان است ولی نبود آن روایتها را جلو میبرد. انگار نویسنده طی سه سالی که در زندان ساواک بود به خوبی به نبود خیلی افراد فکر کرده است و پس از رهایی این شاهکار را نوشت.
کتابی که مانند سایر دولتآبادی نثری گیرا و شیرین دارند و تکهای از خود زندگی هستند با گویش و جملاتی که همه ما آن را میشناسیم. جای خالی سلوچ از دید مرگان و اطرافیانی بیان میشود که حالا باید بپذیرند سلوچ نیست، افرادی که تکیهگاهشان نیست و باید به آینده فکر کنند.
نویسنده این کتاب را که به چندین زبان نیز ترجمه شده است تنها در عرض 70 روز نوشت و پس از خواندن آن ممکن است دیدگاه متفاوتی به زندگی پیدا کنید. به زنانی که در سراسر ایران پا به پای مردان کار میکنند و اسیر نبرد با زندگی هستند و خم به ابرو نمیآورند.
جای خالی سلوچ مانند آثار دیگر نویسنده یک اثر واقعگرایانه است که ما را به دل فقر و مشکلات میبرد و قطعا بهترین رمان ایرانی است که میتوانیم بگوییم خواننده را جادو میکند.
چراغها را من خاموش میکنم (نوشته زویا پیرزاد)
خیلی از افراد عقیده دارند اثر پیرزاد را میتوان بدون گذاشتن کتاب روی زمین خواند و شاید از اثری که دوست دارد بهترین رمان ایرانی باشد جز این نیز نباید انتظار داشت. چرا باید این کتاب را بخوانید؟ چون بیش از صدبار تجدید چاپ داشته است، برنده جایزه ادبی یلدا، کتاب سال و چندین جایزه دیگر است و مهمتر از همه به موضوعی نگاه میاندازد که تمامی ما اسیرش هستیم یعنی روزمرگی و یکنواختی!
داستان کتاب چراغها را من خاموش میکنم در مورد زنی ارمنی به اسم کلاریس است که روزمرگی برای او یک نارضایتی درونی به همراه آورده است و درکی از هویت خود ندارد.
ورود همسایه جدید به داستان یعنی یک مرد جوان که به همراه دخترش است مانند یک موج آهسته ولی پیوسته افکار و زندگی کلاریس را دگرگون میکند. ما در این داستان با کلاریس همراه میشویم و نویسنده گریزی نیز به جریان سیاسی دهه 40 زده است.
خیلی از افراد موفقیت کتاب پیرزاد را به علت قلم ساده، یکدست ولی جذاب او در این کتاب میدانند. او پیچیدگیها و دغدغههای یک زن ایرانی را به شیوایی بیان میکند و تنها ما با کلاریس آشنا نمیشویم بلکه سه خانواده دیگر به عنوان برشی از زندگی او داستان کتاب را جذابتر میکنند.
کتاب چراغها را من خاموش میکنم بهترین رمان ایرانی است که میتوان به تمام مادرانی تقدیم کرد که زندگی اطرافیان خود را با عشق ساختند و خود را فراموش کردند.
ناتمامی (نوشته زهرا عبدی)
اگر بخواهیم یک نامزد برای بهترین رمان ایرانی سال 97 انتخاب کنیم رمان ناتمامی زهرا عبدی یکی از آنها است. هیچ توصیفی برای واژه دوستی وجود ندارد. ناتمامی بنیاد خود را روی همین دوستیهای محکم میگذارد. داستان این رمان در مورد دو دانشجوی دختر در تهران است که یکی از آنها گم شده است و دیگری در جستجوی او با افراد مختلف آشنا میشود که بخش اصلی داستان را به وجود میآورند.
نویسنده با روایت داستان از زبان دو راوی طی 23 فصل توانسته است خواننده را با خود همراه کند. استفاده از سبک خلاقانه و شخصیتپردازی واقعگرایانه باعث شد این رمان در سال 97 به چاپ چندم خود برسد و البته قبل از آن نیز جایزه بهترین رمان را در سال 95 به خود اختصاص داده بود.
بدون شک هر شهری نیز مانند انسانها برای خود هویت دارد و هویت آن را اتفاقهایی تشکیل میدهد که روزانه شاهد آن هستیم. ناتمامی روایتگر یکی از این هویتهای شهری در محیطی مانند تهران است. هر صفحه کتاب را که ورق میزنید به دل یک حادثه پرت میشوید و جای نفس ندارید.
ما در این رمان با جامعه از یک نگاه تیز و زندگی شهری آشنا میشویم. انسانهایی که روزانه میبینیم در تردد هستند و هر کدام داستانی دارند.
زهرا عبدی با الهام از سالهایی که در محلههای جنوبی شهر کار کرده است دومین کتاب خود را به یک اثر پرفروش و بدون شک یکی از آثار شایسته عنوان بهترین رمان ایرانی تبدیل کرد.
قصههای مجید (نوشته هوشنگ مرادی کرمانی)
کتاب برگزیده سال 2014 شاید بهترین رمان ایرانی باشد که تمامی ما با آن آشنا هستیم. قصههای مجید که بعدا به یک مجموعه تلویزیونی نیز تبدیل شد روایت نوجوان کرمانی به اسم مجید است که پس از فوت والدین خود با مادربزرگش به اسم «بیبی» زندگی میکند.
خیلی از افراد قصههای مجید را گوشههایی از زندگی خود نویسنده در گذشته میدانند. این کتاب در 5 جلد نوشته شده است و روایت دلنشین نویسنده از نوجوانی که شیرینسخن و بذلهگو است در دل هر خوانندهای در هر سنی مینشیند.
خیلی از افراد با خواندن این کتاب در نوجوانی متوجه شدهاند فقیر بودن در زندگی نباید جلوی رسیدن به پلههای ترقی یا اعتماد به نفس داشتن را بگیرد. وجود قصههای مجید در بین رمانهایی که کمتر میتوانند خواننده را بخندانند نعمت است.
این کتاب در سال 1364 به عنوان کتاب برگزیده سال انتخاب شد و اولین جلد آن سال 1353 به چاپ رسید.
رمان بامداد خمار (نوشته فتانه حاج سید جوادی)
رمان بامداد خمار یکی از پرفروشترین رمانهای ایرانی است که خیلی از افراد آن را به عنوان بهترین رمان ایرانی نیز به یکدیگر معرفی میکنند. پای صحبت پدربزرگها و مادربزرگها مینشینید صحبتهای زیادی برای گفتن دارند، از تجربیاتی که داشتهاند تا زندگیهایی که به چشم خود دیدهاند.
داستان کتاب در مورد شخصیتی به اسم سودابه است که خانواده او فکر میکند در آستانه یک تصمیم احساسی برای ازدواج است. به پیشنهاد آنها او پیش عمهاش محبوبه میرود تا داستان زندگی او را گوش کند.
داستان زندگی که حاصل پافشاری این زن برای ازدواج با یک شاگرد نجار بوده است. این رمان بارها تجدید چاپ شده است و از دید اول شخص است. ما به کمک محبوبه به دوران رضا شاه میرویم و با آن که خیلی از افراد از این کتاب به عنوان مدرکی برای مردسالاری یاد میکنند ولی هدف نویسنده نگاه به سنتها و همچنین توجه به مسائل مهم در ازدواج مانند اختلاف طبقاتی است.
رمان بحث برانگیز حاج سید جوادی هرچه باشد توانسته است طی سالهای زیاد طرفداران زیادی به دست آورد و به دلیل نگارش ساده و جزو ادبیات عامهپسند قرار گرفته است و به عنوان یکی از نامزدهای بهترین رمان ایرانی به زبان آلمانی نیز ترجمه شده است.
قهوه سرد آقای نویسنده (نوشته روزبه معین)
به عنوان کتابی که تقریبا در عرض یک ماه به چاپ بیستم خود رسید باید قهوه سرد آقای نویسنده را به عنوان بهترین رمان ایرانی منتخب نسل جوان معرفی کرد. نویسنده ابتدا بخشی از کتاب را در صفحه اینستاگرام خود قرار داد و به دلیل استقبال افراد تصمیم به چاپ آن گرفت.
داستان کتاب در مورد نویسندهای به اسم آرمان و دختری روزنامهنگار است. با این تفاوت که بین آنها 15 سال اختلاف سنی وجود دارد و آرمان در دوران کودکی و تنها 10 سالگی عاشق این دختر میشود که به خانه پیرزن همسایه میآید تا پیانو یاد بگیرد.
قهوه سرد آقای نویسنده نه تنها یک کتاب عاشقانه است بلکه رنگی از ادبیات معمایی نیز روی ورقهای آن پاشیده شده است. داستان پسرکی که برای حفظ علاقه خود به دختر به مراتب بزرگتر از خودش در نتهای پیانو دستکاری میکند تا او را باز هم ببیند.
خیلی از افراد از قهوه سرد آقای نویسنده به عنوان رمانی بدون شخصیتپردازی، با ماجرای آشفته، منطقی نبودن و نداشتن سبک یاد کردند ولی باید بپذیریم این رمان مورد استقبال بسیاری از افراد قرار گرفته است و همین قضیه باعث میشود به راحتی آن را بهترین رمان ایرانی از نظر خوانندگان در سال انتشار خود معرفی کنیم.
قیدار (نوشته رضا امیرخانی)
ارزشها نمیمیرند و جوانمردی جاودانه است. بهترین توصیفی که میتوان در مورد کتاب قیدار داشت. داستان مردی به همین اسم که نمونه بارز فضایل اخلاقی مانند مروت، مرام و محبت است.
رضا امیرخانی قیدار را به عنوان شخصیتی معرفی میکند که بین سنتها و مدرنیته سرگردان است. او درست است صاحب زندگی مرفهی است ولی از طرفی جوانمردی در رگهایش در جریان دارد.
کتاب قیدار پرفروشترین کتاب سال 91 بود و ما را به حال و هوای تهران قدیم و سنتهای آن موقع میبرد. رضا امیرخانی نشان میدهد مردانگی و دین هیچ ربطی به یکدیگر ندارند و نویسنده با برداشت آزاد از شخصیت تختی، قیدار را به ما در 8 فصل معرفی میکند.
نویسنده اعتقاد دارد کتاب او یک رمان داستانی نیست، بلکه باید به عنوان یک ادای دین به تمام مردان بزرگی یاد شود که وجود آنها دنیا را به مکان بهتری برای زندگی تبدیل کرده است.
رضا امیرخانی نویسنده زبردستی است که با کتاب «من او» اسم خود را مطرح کرد و آن فضاسازی رویایی را در این جا نیز میبینیم.
من او (نوشته رضا امیرخانی)
نام بردن از رضا امیرخانی بدون اشاره به کتاب من او به عنوان بهترین رمان ایرانی که دهه 70 دست به دست افراد میگشت سخت است. داستان کتاب در مورد فردی به اسم علی است که در خانواده ثروتمندی زندگی میکند ولی عاشق دختر خدمتکار یعنی مهتاب میشود.
نویسنده با قلم خود ثابت میکند، ارزش انسانی و شعور او هیچ ربطی به ثروت ندارد و باید انسانیت ملاک قضاوت در مورد او باشد.
ما در داستان از دید خود نویسنده و علی با حوادث مختلف آشنا میشویم. شخصیتهای رمان رضا امیرخانی افرادی مذهبی هستند ولی ریاکار نیستند. آنها خود واقعیشان را نشان میدهند و مانند کتاب قیدار نویسنده آگاهی بالایی نسبت به تهران قدیم دارد.
به ادعای برخی از افراد علت آن دو سال تحقیق نویسنده است. داستان با آن که درونمایه عاشقانه دارد ولی نویسنده نیمنگاهی نیز به مسائل سیاسی و موضوعاتی مانند کشف حجاب و تاثیر آن روی زندگی افراد انداخته است، البته به شکلی که خللی به داستان اصلی وارد شود.
نویسنده توانسته است مفاهیم عرفانی و عاشقانه را با تبحر خود ترکیب کند و یک داستان جذاب به وجود آورد. برگ برندهای که رمان «من او» را به بهترین رمان ایرانی تبدیل کرد که داستان عاشقانه آن تا سالها موضوع صحبت خورههای کتاب است.
زمین سوخته (نوشته احمد محمود)
جنگ زشت است، همه چیز و همه کس را میسوزاند و زمین سوخته احمد محمود نیز دقیقا قصد دارد ما را از همین حقیقت نحس آگاه کند. احمد محمود در مورد ایده نوشتن این شاهکار که شاید بهترین رمان ایرانی برای ترسیم جنگ ایران و عراق باشد میگوید «برادرم در جنگ شهید شد. پس به جنوب رفتم و مناطق جنگزده را دیدم. دلم تلنبار شده بود، تهران موشک نخورده بود و جنگ را حس نکرد. برای همین دلم میخواست سایرین نیز بفهمند چه اتفاقی افتاده است.»
داستان در مورد خانوادهای در اهواز و روزهای آغازین جنگ ایران و عراق است. نویسنده خارج از محدوده اهواز داستان خود را بیرون نمیبرد تا به گفته خودش تجربه شخصیاش از جنگ را بهتر به خواننده بقبولاند.
با آن که سایر اعضای خانواده داستان به شهرهای دیگر میروند ولی برادر بزرگتر باقی میماند و ما به کمک او با دردهایی آشنا میشویم که مردم در زمان جنگ میچشند. زمین سوخته دل خواننده خود را نیز میسوزاند و متاسفانه خیلی از افراد آن را با سیاست گره زدند و گفتند احمد محمود آن را به نفع حکومت نوشته است.
در حالی که شما نیز باید با ما موافق باشید که نویسنده هدفی جز ترسیم رنج انسانی در دوران جنگ نداشته است تا بهترین رمان ایرانی دیگری به فهرست ما اضافه شود.
کافه پیانو (نوشته فرهاد جعفری)
پیدا کردن بهترین رمان ایرانی برای خواندن کار سختی است، مخصوصا در دورانی که اعتقاد به کتاب را خیلی از افراد از دست دادند. خیلیها معتقد هستند کتابهای فعلی جذابیت بهترین رمان ایرانی سالهای قدیم را ندارند. جلوی این دسته از افراد بهتر است یک نسخه از کتاب کافه پیانو را قرار دهید تا نظرشان عوض شود.
اکثر شخصیتهای کتاب را انسانهای واقعی رقم میزنند که خود نویسنده شخصیت اصلی کتاب است و سعی میکند بخشی از زندگی خود و دخترش را بنویسد.
داستان انسانی که برای جور کردن مهریه همسرش کافهای راهاندازی کرده است تا از کنار پنجره گذر انسانها و زندگی را ببیند، شاید این بین سیگاری روشن کند و علاقه خاصی نیز به «ناتور دشت» دارد.
کافه پیانو از آن دست کتابهایی است که ما را با ماجرای نویسنده و مشتریان کافهاش همراه میکند و حس خوبی از خواندن آن پیدا میکنید.
کتابی که بعد از یک روز شلوغ میتوانید مانند یک پناهگاه آرام به آن پناه ببرید و بیشتر درک کنید زندگی فراز و نشیبهایی دارد که آن را ارزشمند میکند.
شاید بعد خواندن کتاب شما نیز مانند نویسنده به این باور رسیدید لباس و کفش خوب تاثیر زیادی روی انجام کارهای بزرگ میگذارند.
دالان بهشت (نوشته نازی صفوی)
افرادی که دنبال بهترین رمان ایرانی میگردند بدون شک نام دالان بهشت را شنیدهاند، رمانی که طی سالهای اخیر به دفعات به چاپ چندم خود رسیده است و نویسنده قلمش را به سمت موضوع مهمی به اسم ازدواج گرفته است.
صفوی به یک موضوع رایج پرداخته است. قصه انسانهایی که وصلت میکنند ولی هیچ درکی از آن ممکن است نداشته باشند. شخصیت اصلی داستان او دختری با سن پایین و در پر قو بزرگ شده به اسم مهناز است که با پسر تحصیلکردهای به اسم محمد ازدواج میکند ولی هیچ درکی از زندگی زناشویی و شرایطی که وارد آن شده است ندارد.
اشتباهات مکرر او حکمی به جز طلاق برایش به همراه ندارد و البته مهناز بعد از جدایی از محمد به فکر خودشناسی میافتد.
دالان بهشت از آن دست رمانهایی است که ما را به درون خود میکشد، با شخصیتها همراه میکند، جملات آنها را در ذهنمان تکرار میکنیم و سپس تا کتاب را تمام نکنیم روی زمین نمیگذاریم.
نویسنده سعی کرده است با خودداری از کلیشهها اثری متفاوت بنویسد و برگ برنده او شخصیتپردازی قدرتمندش است، شخصیتهایی که نه کاملا خوب هستند نه کاملا بد. با آن که این کتاب اولین اثر نویسنده خود است ولی اوج مهارت او را نشان میدهد و ترجمه انگلیسی آن در آمریکا نیز چاپ شده است.
کلام آخر درباره بهترین رمان ایرانی
پیدا کردن بهترینها مانند بهترین رمان ایرانی همیشه کار دشواری است. چون هر کس دیدگاه خود را در معرفی یک اثر به عنوان بهترین دارد و کتاب نیز از این حقیقت نمیتواند فرار کند. ولی بدون شک بهترینها طرفداران زیادی دارند، تاثیرات بزرگی گذاشتهاند و بیخود بزرگ نشدهاند.
یک رمان خوب باید خواننده را از دنیای اطراف به درون خودش بکشد. ما در معرفی فهرست بالا سعی کردیم از رمانهایی نام ببریم که به اعتقاد خیلی از افراد به تنهایی میتوانند بهترین رمان ایرانی دوران خود باشند و همچنین آنقدر جذابیت دارند که هر قشری آنها را بپسندد و هر خوره کتابی در کتابخانهاش یک نسخه از آنها داشته باشد.
اگر در مورد کتابهای بالا نظری دارید یا به ذهنتان آثار مشابه و خوب دیگری میرسد با ما و سایر خوانندگان سایت در میان بگذارید تا با کمک یکدیگر بهترین رمان ایرانی سال 98 را نیز انتخاب کنیم.