هر کسیکه شام شب شکرگذاری را با یک خانواده بزرگ خورده باشد احتمالا به این مسئله نیز آگاه است که گذراندن یک یا دو ساعت وقت با یک فرد ترشرو و بدعنق در این شب تا چه اندازه میتواند آزاردهنده باشد. بر همین اساس ایلومینیشن اینترتینمنت و یونیورسال پیکچرز بهمنظور همدردی با چنین افرادی این شخصیت بدعنق را در قالب انیمیشن گرینچ، اولین نسخه انیمیشنی از کتاب کلاسیک سال 1957 دکتر زئوس با عنوان «چگونه گرینچ کریسمس را دزدید» بهنمایش میگذارد. در ادامه این مقاله با ما همراه باشید تا به نقد و بررسی بیشتر انیمیشن انیمیشن گرینچ جدید بپردازیم.
نقد و بررسی انیمیشن گرینچ
کالین استیمپسون، کارگردان هنری انیمیشن آقای گرینچ گفت: «تماشای 90 دقیقهای یک موجود زشت و نچسب ممکن است کمی خسته کننده باشد بههمین دلیل ما روی ساختن یک گرینچ دوست داشتنیتر تمرکز کردیم و این در واقع نوعی فریب دادن مخاطب است. این کار، نفرت انگیز بودن او را تعدیل میکند طوریکه شما را خسته نکند».
اگرچه گرینچ سبز رنگ است اما رنگ منحصربهفرد خود را دارد. یارو چنی، دستیار کارگردان در اینباره میگوید: «ما سعی کردیم ترکیبی تازه از انیمیشن جدید گرینچ نشان دهیم تا متفاوت از آن چیزی باشد که مردم در طول چندین سال دیدهاند، در عوض برای طراحی آن به منبع اصلی رجوع کردهایم». او در ادامه میگوید: «ما میخواستیم همه چیز را همانطور که هست به نمایش بگذاریم و در عین حال بدانیم که گرینچ کیست، هوویل کجاست، چهطور جایی است، چه افرادی در آنجا زندگی میکنند و چرا گرینچ تا این اندازه از کریسمس متنفر است».
انیمیشن گرینچ (برگرفته از داستان چگونه گرینچ کریسمس را دزدید) پس از نسخه موفقیت آمیز لوراکس در سال 2012 دومین اثر از دنیای دکتر زئوس است. اما آیا اینبار هواداران و مخاطبان عمومی دکتر زئوس از اثر مرتبط با آن راضی هستند؟ استیمپسون در اینباره میگوید: «ممکن است طرفداران پروپاقرص زئوس در مقابل کاری که ما انجام دادهایم جبهه گیریهایی داشته باشند اما این امکان هم وجود دارد که واکنش آنچنانی نشان ندهند.» در عین حال مطمئنا فیلمسازان، بینش بهمراتب گستردهتری دارند. استیمپسون میگوید: «ما این مسیر را انتخاب کردیم زیرا امیدواریم مخاطبان بیشتری را جذب کنیم خصوصا افرادی از اروپا و چین که با داستان اصلی انیمیشن آشنایی ندارند».
پییر لدوک که بههمراه کریستف دلیسل بهعنوان کارگردان هنری انیمیشن گرینچ فعالیت میکرد در این خصوص میگوید: «ما سعی کردیم مخاطبان بیشتری را جذب کنیم تا بتوانیم خوشحالی را به همه منتقل نماییم».
داستان انیمیشن گرینچ
اسکات موژر دستیار کارگردان، درباره داستان انیمیشن گرینچ اینگونه توضیح میدهد: «کریسمس برای شخصیت گرینچ یادآور غم و اندوه است. او هرگز نتوانسته است که بخشی از شادی، صمیمیت و زیبایی کریسمس باشد». متن کتاب با گفتن این جمله بهسادگی از منشا این مردم گریزی گرینچ عبور کرده است: «هیچکس دلیل قطعی آن را نمیداند»که این برای فیلم سازان کافی نیست.
موژر میگوید: «ما بخشی از گذشته او را بهتصویر میکشیم اما بدون اینکه بهطور قطعی بگوییم «ما یکی از صد نفری هستیم که دلیل این مسئله را میدانیم». وی افزود: «ما میخواستیم این مسئله را بدون درگیر شدن با روایت داستان پشت آن کشف کنیم و سعی کردیم ضمن احترام به مطالب اصلی، آنها را بهکار ببریم».
گوشه گیری و فرار از شلوغی تعطیلاتی که همه به آن علاقه دارند (که در سراسر کارتون گرینچ به چشم میخورد) تنها یکی از چالشهای موجود است. علاوهبراین، مطلب کافی را برای انتقال یک کتاب 1350 کلمهای به انیمیشن گرینچ کامل در اختیار ما قرار میدهد.
در طول دزدیدن کریسمس، در عین حال که گوینده در حال توصیف صحنه کمدی است و در انیمیشن گرینچ دوبله فارسی نیز این حالت بهخوبی حفظ شده است مخاطب تحول آهسته گرینچ را مشاهده میکند. چنی در اینباره میگوید: «او از انجام این کار لذت میبرد و در حین تلاش برای دزدیدن کریسمس میبینید که او نرم میشود و شروع به لذت بردن از چیزهایی میکند که همه درباره عید به آنها علاقه دارند». وی گفت: «شما میبینید که او چطور هیجان زده میشود و کمکم بهسمت اجتماعیتر شدن میرود. او این کار را انجام میدهد تا این گناهکار بزرگ که خودش به درون خود انداخته را بیرون بکشد. در حالی که احساس سرخوشی او را در حین دزدیدن کریسمس مشاهده میکنید.»
شخصیتهای کارتون گرینچ
شخصیتهای اصلی انیمیشن سینمایی گرینچ شامل چند شخصیت داستانی هستند که در نسخه اصلی دیده نمیشوند؛ مانند بریکلبوم، همسایه خوشحال گرینچ که یک قله آن طرفتر از کوه کرامپیت زندگی میکند (به صدا پیشگی کنان تامپسون)، سیندی لو که پسر یک بیوه است (راشیدا جونز) و شهردار هوویل، (آنجلا لانسبری).
شخصیت سیندی لو که صدایش توسط کامرون سیلی 11 ساله اجرا شده است بخش مهمی از داستان را شامل میشود. چنی درباره او میگوید: «او همان بمب انرژی است که نماد شادی و تفریحهای کودکانه را نشان میدهد. ما نقش او را بهگونهای تعیین کردیم که بتواند دقیقا متضاد جهان بینی گرینچ باشد. سیندی هم مانند گرینچ برنامهای برای شب کریسمس دارد که هدف آنها نقطه مقابل هم قرار گرفته و قرار است که در شب کریسمس با یکدیگر برخورد داشته باشند. هدف سیندی گیر انداختن بابا نوئل برای تشکر کردن از او است که یک نقشه کاملا در هم آمیخته با نقشه شخصیت سبز رنگ انیمیشن گرینچ است».
علاوهبراین، برای انسانی سازی شخصیتهای هو که داخل کتاب و نسخه تلویزیونی چاک جونز نیز دیده میشود از انواع حشرات گرفته تا جوندگان تا حد زیادی تلاش شده است. چنی میگوید: «شخصیتها در ابتدا بسیار ماجراجویانهتر و سرحالتر بهنظر میرسند در حالیکه بهنظر من بهطور کلی آنچنان جذاب نیستند». چنی خاطر نشان کرد: «ما نمیخواستیم افرادی که پیش از آن با زئوس آشنا نبودند را نادیده بگیریم و در عین حال نمیخواستیم با شخصیتهای بسیار عجیب و غریب هم از داستان فاصله داشته باشیم».
پییر لدوک میگوید: «برای کاراکتر سندی لو کارمان بسیار دشوار بوده زیرا قرار بود که از یک حالت تامبوی برای او استفاده کنیم در حالیکه میبایست در عین حال شخصیتی ناز و دوست داشتنی هم داشته باشد». وی همچنین گفت: «او باید میتوانست در مقابل گرینچ بایستد بههمین دلیل این حالت چابکی را به او دادیم؛ اما نه آنچنان زیاد که حالت ناخوشایندی به خود بگیرد».
رابطه میان گرینچ و سگ وفادارش مکس که بهنوعی سنگ صبور گرینچ بهحساب میآید نیز جای بحث و تفسیر فراوان دارد. اوایل تصمیم بر این بود که مکس یک سگ واقعی باشد نه یک ترکیب انسان گونه که صحبت میکند. لدوک میگوید: «ما در ابتدا به سراغ رفتار واقعی یک سگ رفتیم اما زمانیکه پتانسیل کمدی را در او تشخیص دادیم تصمیم گرفتیم که تغییرات اندکی در او ایجاد کنیم. میبینید که مکس آقای گرینچ را دوست دارد؛ بنابراین این تفکر برای مخاطب ایجاد میشود که اگر این سگ او را دوست داشته باشد پس ممکن است آنقدرها هم بد نباشد».
لدوک در ادامه از رویکرد تیم برای نشان دادن شخصیت گرینچ بهعنوان یک موجود بدرفتار و عصبی میگوید: «بیشتر اوقات در بیان او اندکی عصبانیت دیده میشود حتی اگر با چیزهای دیگری ترکیب شود. در عین حال سعی کردیم او را متفاوت از شخصیت گرو در «من نفرت انگیز» قرار دهیم، زیرا شخصیت آنها بسیار شبیه و مرتبط به هم است».
از طرف دیگر تمام دیالوگهای گرینچ تنها گفتگوهایی یک طرفه با مکس نیستند و در کنار آن سازندگان فیلم با تکیه بر مطالب اصلی کتاب و در عین حال با استفاده از مطالب جدید از تکنیک روایتی نیز بهره گرفتهاند. موژر در اینباره میگوید: «هر جا که به بیان یک تفکر پنهان از گرینچ نیاز داشتیم از حالت روایت گونه استفاده کردیم و هر چیزیکه در این قسمتها اضافه شد برگرفته از مطالب کتاب بود». همچنین ایلومینیشن برای این پروژه توانست با دنی الفمن بهعنوان آهنگساز همکاری کند که موژر از او بهعنوان «یک کودتای بزرگ برای فیلم» یاد میکند.
هوویل کجاست؟
بازسازی هوویل، هنرمندان دیجیتالی را مجبور کرد که از همان ابتدای کار، خطکش بهدست وارد کار این کارتون جذاب از مجموعه انیمیشن های کریسمسی شوند. تامپسون در اینباره میگوید: «اگر کتاب دکتر زئوس را بخوانید متوجه میشوید که هیچ چیز در آن کاملا متقارن نیست و انجام این کار با CG و وقتیکه کامپیوترها و افرادی که با آنها کار میکنند میخواهند همه چیز را به شکل کاملا عالی بسازند کار بسیار دشواری است. هر وقت با کسی در اینباره صحبت میکردیم این صحبتها شنیده میشد: «این خط را خم کنید، آنها را بهصورت موازی قرار ندهید، زاویههای 90 درجه را کنار بگذارید. در واقع هر اینچ از تصویر با دقت کامل طراحی شده بود و هیچ چیز در آن اتفاقی نبود».
چنی میگوید: «در کتاب، فقط از تعدادی خانه در هوویل سخن گفته شده بود در حالیکه ما آنجا را بهصورت مکانی پر از مغازهها، خانهها و افراد شگفت انگیز بازسازی کردیم. پس از آن شما خود را در میان انبوهی از وسایل مربوط به کریسمس میبینید. چراغها، غذاها و همه چیزهایی که این احساسهای شگفت انگیز را در شما زنده میکنند. در کل چنین مواردی گرمی و جذابیت خاصی که برای درست کردن این مکان به آن نیاز داشتیم را در اختیارمان قرار دادند. اما از طرف دیگر اینها کار گرینچ را سختتر میکنند. زیرا او اگر بخواهد کریسمس را از هر کجای زمین بدزدد تقریبا بدبینانهترین اتفاقی است که میتواند برایش پیش بیاید. این کار در حالیکه غیر ممکن بهنظر میرسد باعث واقعیتر شدن ماجرا نیز میشود و فضای زیادی را برای نوآوری در اختیار ما قرار میدهد».
برف قسمت مهمی از انیمیشن را تشکیل میدهد زیرا تعطیلات بدون برف نمیشود. چنی اظهار داشت: «یکی از بزرگترین چالشهای پیش رویمان پوشاندن جهان با برف بود. برای اینکار باید از نوشتههای داخل کتاب پیروی میکردیم و در عین حال فضا نیز واقعی بهنظر میرسید. استودیو انیمیشن، کار شگفت انگیزی با برف انجام داد و آنرا با الهام گرفتن از طبیعت درست کرد، طوریکه بسته به نوع برفی که نیاز است واکنش متفاوتی نشان میدهد».
سخن پایانی درباره انیمیشن گرینچ
انیمیشن گرینچ اگرچه توانسته مخاطبان خاص خود را داشته باشد و نظر بسیاری را به خود جلب کند اما با اینحال میتوان از آن تنها بهعنوان یک اثر سرگرم کننده سطح متوسط یاد کرد. با وجود اینکه سازندگان آن معتقدند که توانستهاند پایان خوب و پراحساستری نسبت به داستان دکتر زئوس برای آن رقم بزنند اما شخصیت نفرتانگیزی که در طول کارتون از گرینچ به نمایش گذاشته شده در واقع اذیت کننده است.
منبع: Animation Magazine