در یکی دیگر از مطالب سینمایی قصد داریم شما را با پرفروش ترین فیلم های جهان آشنا کنیم. فهرستی که برای شما آماده کردهایم شامل 20 فیلم میشود. جالب است بدانید که 4 مورد از پرفروش ترین فیلم های جهان سال گذشته میلادی اکران شدهاند. البته باید در نظر گرفت که عواملی مانند افزایش قیمت بلیط و جمعیت در موفقیت آنها دخیل بوده است.
اگر بخواهیم با توجه به تورم فعلی حساب کنیم، هیچ فیلمی نمیتواند با فروش 390 میلیون دلاری فیلم بر باد رفته از تاریخ اکران آن در سال 1939 رقابت کند؛ که براساس نرخ تورم امروز فروشی نزدیک به 3.7 میلیارد دلار دارد و پرفروش ترین فیلم جهان لقب میگیرد. اما فیلمها و آمار فروشی که در ادامه مطلب آورده میشوند، بدون در نظر گرفتن مواردی مانند تورم است.
بهاستثنای فیلم تایتانیک و دو فیلم از استودیو دیزنی، تمامی فیلمهای زیر جزئی از یک سری بودهاند؛ تا این تصور به وجود آید که یقینا برخی از مدیران استودیو در پارامونت یا فاکس قرن بیستم قصد داشتهاند جیمز کامرون را متقاعد کنند تا دنبالهای برای فیلم تایتانیک بسازد. («آیا واقعا از مرگ جک مطمئن هستیم؟ آیا او میتواند به شکل یک روح برگردد؟»)
صحبت از کامرون شد. باید بگوییم که او دو مورد از پرفروش ترین فیلم های جهان را کارگردانی کرده است. که واقعا موفقیت بزرگی برای یک کارگردان محسوب میشود. با توجه به این که دو فیلم مذکور در دو ژانر مختلف ساخته شدهاند، یکی با داستان عاشقانه دراماتیک تاریخی و دیگری در ژانر ماجراجویی و علمی تخیلی، این موفقیت شگفتانگیزتر به نظر میرسد.
برادران روسو تنها کارگردانان دیگری در فهرست زیر هستند که دو فیلم از آنها عنوان پرفروش ترین فیلم های تاریخ جهان را به دست آورده است. محوریت داستانی هر دو این فیلمها الهامگرفته از دنیای کتاب های کمیک است. گرچه باید تلاش آنها را برای ساخت سری فیلم های کاپیتان آمریکا تحسین کنیم.
در این فهرست تعدادی فیلم عالی قرار گرفته است و چند فیلم دیگر که تنها میتوانیم با دیدن آنها سر خود را تکان دهیم و با نگاه به استودیو مارول و سینمادوستان در سطح جهان افسوس بخوریم!
با این مقدمه با فانیبو همراه شوید و اطلاعاتی در مورد 20 فیلمی که پرفروش ترین فیلم های تاریخ سینمای جهان هستند، به دست آورید.
20) فیلم تبدیل شوندگان: نیمه تاریک ماه (2011) (Transformers: Dark of the Moon)
فروش در گیشه: 1.52 میلیارد دلار
کارگردان: مایکل بی
نیمه تاریک ماه تقریبا یک کپی کامل از فیلم تبدیل شوندگان: انتقام سقوط است. یعنی دوباره باید بازی آزاردهنده شیا لیبوف و افت بیشتر بازیگران بااستعدادی مانند جان تورتورو و فرانسیس مکدورمند را تحمل کنیم. از طرفی فیلم دقیقا سیر داستانی مشابهی را در پیش میگیرد که در آن قهرمانان ناجی جهان ما به دنبال یک سلاح قدرتمند و مرموز دیگر هستند؛ تا بینندگان فیلم با سردردی تمامنشدنی سینما را ترک کنند و به طور کلی امید خود را به بشریت از دست بدهند.
دو عامل باعث میشود فیلم نیمه تاریک ماه تنها در جایگاه دوم بدترین فیلم در سری فیلم های تبدیل شوندگان قرار بگیرد. ابتدا کارگردانی مایکل بی است که در واقع به صدای طرفداران گوش داد و به طور کامل شخصیت اسکیدها (Skids) و مادفلپها (Mudflaps) را حذف کرد. مورد دوم نحوه شگفتانگیز تخریب کامل شیکاگو در طول نبرد سوم است. که شما را به یاد سینمای رونالد امریش در اواسط دهه 90 میلادی میاندازد؛ یعنی زمانی که او در اوج فعالیت سینمایی خود بود.
اینکه یکی از فیلمهای تبدیلشوندگان توانسته است در فهرست پرفروش ترین فیلم های جهان تاکنون قرار بگیرد، خود موفقیتی جالب است و سلیقه عجیب طرفداران را نشان میدهد.
19) فیلم کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی (2016) (Captain America: Civil War)
فروش در گیشه: 1.15 میلیارد دلار
کارگردانان: جو روسو، آنتونی روسو
این دومین فیلم برادران روسو از سه گانه کاپیتان آمریکا و آخرین فیلم آنها قبل از درگیر شدن با فیلم دو قسمتی انتقام جویان: جنگ ابدیت (قسمت دوم: انتقام جویان : پایان بازی) محسوب میشود. فیلم کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی توانسته است بین سکانسهای اکشن و شخصیتپردازی و توسعه آن در فیلم یک نوع تعادل ایجاد کند؛ تا دیدن شخصیت ابرقهرمان سرباز زمستانی (Winter Soldier) در فیلم بسیار لذتبخش شود.
سکانسهای تعقیب و مبارزه بدون اینکه بیننده را گیج کنند، فوقالعادهاند. در حالیکه سکانسهای خندهدار و دیالوگهای متفاوت فیلم، که در اکثر آنها قهرمانانی با قدرت حشرات (مانند مرد عنکبوتی) حضور دارند، مانند یک نور جادویی عمل میکنند و فیلم را از فرو رفتن در اعماق تاریکی و نابودی نجات میدهد.
نکته جالبتر این است که فیلم دو عنوان جدید به فهرست ستارگان فاز سوم جهان سینمایی مارول (MCU Phase Three) اضافه میکند. یکی از آنها برای سینمادوستان جدید و دوتای دیگر آشنا هستند. و این احساس در بیننده شکل میگیرد که «بیصبرانه منتظرم فیلمی مستقل درباره این قهرمان ساخته شود!». کارگردانان فیلم تمامی این کارها را بدون این که از محور اصلی داستان فیلم دور شوند، انجام میدهند.
اگر هر فیلم جهان سینمایی مارول را مانند یک عمل شعبدهبازی در نظر بگیریم که در آن باید به گذشته هر قهرمان و مجموعه تواناییهای او توجه شود و بین آنها ارتباط درستی شکل گیرد، دو فیلم انتقام جویان و کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی را میتوان بهعنوان بخشی از سری فیلمهایی دانست که در هر قسمت بهتر شدهاند. این بهبود کیفیت ساخت فیلم همان مقدار که ضروری حس میشود، نتیجه شگفتانگیزی بههمراه آورده است.
به هرحال، با افزودن هر قهرمان جدید به داستان، باید در فیلمنامه از نظر طراحی سکانسهای اکشن و همچنین دیالوگنویسی تغییراتی انجام شود. کاری که کوین فایگی (تهیهکننده فیلم) و شرکت سازنده در حین پیش رفتن به سمت ابدیت (اشاره به فیلم انتقام جویان: جنگ ابدیت) به خوبی در حال انجام آن هستند.
18) فیلم مینیون ها (2015) (Minions)
فروش در گیشه: 1.16 میلیارد دلار
کارگردان: کیل بلدا، پیر کافین
با آنکه نویسندگان کارتون مینیون ها سعی داشتهاند برای ماجراجویی شخصیتهای اصلی داستان بهانهای پیدا کنند، اما میبینیم این شخصیتهای ریزهمیزه سروصدای بزرگی بهپا کردند.
پس از اینکه مینیونهای قدکوتاه، چشمقلمبه و زردرنگ در سری انیمیشن من نفرت انگیز دستیاران شخصیت فوقالعاده شرور گرو (با صداگذاری استیو کارل) بودند، برای آنها در این فیلم پربرکت کیل بلدار و پیر کافین سرگذشتی همراه با افسردگی انتخاب شده است.
پیدایش آنها نکته جالبی ندارد و ماجراجوییشان خستهکننده است. تا حد زیادی دلیل آن به این نکته برمیگردد که طراحی مینیونها به نحوی است که آنها را بهعنوان شخصیتی که تنها یک جوک بلدند نشان میدهد و آنها نمیتوانند به خوبی از عهده هزاران جوک، شوخی کوتاه، مسخرهبازی یا هر گونه چرند دیگری که بیننده را 90 دقیقه با فیلم همراه کند، برآیند.
با آنکه در فیلم تلاش زیادی از خود برای خنداندن بیننده نشان میدهند، ولی شوخیهای آبکی آنها چنگی به دل نمیزند. اولین چیزی که متوجه میشویم این است که ساختن فیلمی از این سیبزمینیهای کوچک بهعنوان شخصیتهای اصلی اشتباه است. چیزی که بدون شک در فیلم مینیونها دیده نمیشود، پویایی و انرژی است.
کارتون استودیو یونیورسال با گویندگی جفری راش با یک سری تصویر از گذشته شروع میشود؛ که چطور مینیونها از سپیدهدم زمان، بهعنوان دستیارانی سرخوش در خدمت اربابان شرور بودهاند و تصمیم گرفتهاند به بدذاتترین ارباب جهان خدمت کنند.
داستان پیدایش آنها به این معناست که مینیونها اربابهایی مانند تی رکس (از بزرگترین دایناسورهای تاریخ) و ناپلئون (و سایرین) داشتهاند و در هر مورد رفتار مسخره آنها در نهایت باعث مرگ اربابشان شده است.
آنها تمام عمر به دنبال خدمت به افراد خبیث هستند؛ و پس از این که نمیتوانند ارباب آخر خود یعنی امپراتور فرانسه را نگه دارند، در یک غار کوهستانی ساکن میشوند. اما به علت نداشتن ارباب، افسردگی میگیرند.
یکی از مینیونها به اسم کوین نقشهای دارد. او نمیخواهد دوستان زردرنگش به دلیل هدف نداشتن در زندگی از بین بروند. پس با کمک باب مشتاق ولی احمق و استوارت یک چشم، غولپیکر و مسخره سفری طولانی را برای پیدا کردن بدترین جنایتکار شروع میکنند.
فیلمی که برای کودکان ساخته شدهاست الزاما نباید مانند کارتون Inside Out پیامهای داستانی عمیقی داشته باشد. همین که تماشاگران بخندند دلیل خوبی برای موفقیت آن است. اما مینیونها در بهترین حالت در بین این دو و در کنار نمونههای مشابه بیشمار قرار میگیرد. با این وجود در گیشه فروشی بیش از یک میلیارد دلار داشته است!
17) فیلم مرد آهنی (2013) (Iron Man 3)
فروش در گیشه: 1.21 میلیارد دلار
کارگردان: شین بلک
با آنکه قهرمان فیلم مرد آهنی 3 دوسوم از زمان آن را بیرون از زره است، اما فیلم توانست موفق ظاهر شود. مرد آهنی 3 ترکیب درستی از اکشن (تعداد زیادی از آنها سکانسهای انفجاری است)، طنز (اکثرا از طریق شوخیهای طعنهآمیز) و داستان (نسبتا کامل) است.
بخشی از اعتبار این موفقیت را باید به واسطه هنر کارگردان فیلم یعنی شین بلک بدانیم که به عنوان یک فیلمنامهنویس (فیلمهای اسلحه مرگبار، آخرین قهرمان اکشن) با ژانر اکشن بیگانه نیست و همچنین بازیگر اصلی فیلم رابرت داونی جونیور که در مقام یک کارگردان (با ساخت فیلم Kiss Kiss Bang Bang) به خوبی عناصر فیلم های اکشن را میشناسد.
در زمانی که هنوز فیلم انتقام جویان جاس ویدون پیش چشم بینندگان برجسته بود (و انگیزه زیادی برای تحول شخصیتی تونی استارک در فیلم مرد آهنی 3 به وجود آورد)، بلیک پلات داستانی فیلم خود را حفظ میکند و در مقایسه با قسمت قبلی یعنی مرد آهنی 2 (به کارگردانی جان فارو) آن را تحت کنترل میگیرد.
با آن که فیلم مرد آهنی 3 به نسبت فیلمهای قبلی خود کیفیت ساخت بهتری دارد، ولی دلیل موفقیت آن مشابه با دو فیلم قبلی است؛ یعنی بازی رابرت داونی جونیور در نقش تونی استارک. نمیتوان منکر نقش داونی جونیور در راهیابی این فیلم به فهرست پرفروش ترین فیلم های جهان شد.
در حالی که اکثر بازیگران نقش قهرمانان کمیک، بدون توجه به مهارت بازیگریشان، در مقایسه با شخصیتی که نقش او را بازی میکنند در جایگاه پایینتری قرار میگیرند، اما داونی جونیور تا حد زیادی توانسته است جای تونی استارک شخصیت کتاب های کمیک با قدمت 50 سال را بگیرد.
تا حدی، دلیل آن به این قضیه بر میگردد که هرگز خود این شخصیت به جذابی زرهای که به تن میکند نبوده است. اما دلیل اصلی آن این است که تونی استارکی که داونی جونیور به نمایش میگذارد فوقالعاده از استارک کلاسیک جذابتر و لذتبخشتر است.
بخواهیم مقایسه کنیم شخصیت داونی جونیور در فیلم کاملا شبیه به مرد عنکبونی، شوخطبع است. در حقیقت این قضیه نشان میدهد در جهانی که طرفداران کتابهای کمیک نسبت به کوچکترین تغییر در شخصیت اصلی واکنش منفی نشان میدهند، برای آنها این تغییرات مهم نبوده است.
به همین دلیل است که در یک فیلم فوق قهرمانی که شخصیت اصلی اکثر اوقات بیشتر خارج از زرهاش است تا داخل آن، فیلم نه تنها قابل تحمل بلکه فوقالعاده لذتبخش و سرگرمکننده است.
از طرفی دقیقا به همین دلیل است که مبارزه با شخصیت شرور فیلم، گرچه به طور کلی جهان سینمایی مارول در این قضیه مشکل دارد، به خوبی داخل چارچوب فیلم جواب میدهد و به همین دلیل است که سوال «چه کسی بهترین بازیگر نقش مرد آهنی بود؟» جای خود را به این خواهد داد «چه کسی بهترین نسخه از داونی جونیور بوده است؟»
16) فیلم شگفت انگیزان 2 (2018) (Incredibles 2)
فروش در گیشه: 1.24 میلیارد دلار
کارگردان: برد برد
شروع داستان انیمیشن شگفت انگیزان 2 پایان داستان قسمت اول است. یعنی زمانی که خانواده پار نسبت به حمله Underminder به شهر (با صداپیشگی جان راتزنبرگر) واکنش نشان میدهند.
مبارزه آنها با این فرد شرور باعث جلب توجه وینستون دوور (با صدای باب اودنکرک) میشود – یا دقیقتر بخواهیم بگوییم، به دوور و خواهرش اولین (Evelyn) (با صدای کاترین کینر) اجازه میدهد توجه خانواده پارها را به دست آورند.
این برادر و خواهر، با استفاده از هنر فروشندگی وینستون و قدرت اولین در دنیای فناوری، قصد دارند کاری کنند تا مردم دوباره بتوانند به فوق قهرمانان اعتماد کنند.
آنها برای انجام این کار، میخواهند الستیگرل (با صدای هالی هانتر) را به یک ماموریت مخفی بفرستند و در نتیجه آقای شگفتانگیز (با صدای کریگ تی. نلسن) را فعلا تنها رها میکنند. (بههرحال الستیگرل به شکلی با مجرمان مبارزه میکند که به نسبت شوهرش آسیب کمتری به اموال عمومی میزند.)
پرده دوم فیلم از اینجا شروع میشود و از نظر گسترش داستان به خوبی عمل میکند. یعنی بیننده شوهری را میبیند که سعی دارد به عنوان یک پدر در خانه نقش خود را که آنقدر برایش لذتبخش نیست، به خوبی بازی کند.
تلاشهای باب در کنترل رابطه عاشقانه فرزند نوجوان خود، ظهور قدرتهای جک جک و دردسرهای تکالیف «جدید» ریاضی دش (Dash) روی هر پدر و مادری تاثیر میگذارد و توسط چالشهای ساده اما نابودکننده دنیای والدین از پا در میآیند. (ارتباطات و تعاملهای خانوادگی، یکی از نکات قوت متعدد قسمت اول فیلم، در قسمت دوم همچنان درخشان عمل میکنند).
در همین حین، ما الستیگرل را میبینیم که در ماموریت خود با شخصیت تبهکاری به اسم ScreenSlaver برخورد میکند. مانند فیلم اول، تماشای هلن پار در انجام کارهای قهرمانانه واقعا لذتبخش است. او زیرک، سرسخت و مهمتر از همه حرفهای است. تماشای الستیگرل در حین عمل باعث میشود برای مجرمان افسوس بخوریم.
اگر بیشتر در مورد داستان بگوییم، لذت تماشای آن را از بین میبریم. فقط باید بگوییم آقا و خانم شگفتانگیز هر دو با چالشهای خانوادگی و مبارزه با مجرمان روبرو میشوند و کمک دوستان آنها یعنی Frozone (با صداپیشگی ساموئل ال. جکسون) و ادنا مد (با صدای برد برد) پیروزی را به همراه میآورد.
این که از کارتون شگفت انگیزان 2 به همان مقدار قسمت اول لذت ببرید یا نه بستگی به نظر شما در مورد این قسمت دارد. اما بدون توجه به آن باید بگوییم از وجود هر دو خوشحال خواهید بود.
با توجه به این که ساخت قسمت دوم برای فیلمها رونق پیدا کرده است، موفقیت فیلم شگفت انگیزان 2 خود یک دستاورد فوق قهرمانانه است.
15) فیلم سرنوشت خشمگین (2017) (The Fate of the Furious)
فروش در گیشه: 1.24 میلیارد دلار
کارگردان: اف. گری گری
فیلم سرنوشت خشمگین دلیل اصلی وجود تصاویر متحرک است. یعنی شکوه حرکتی پویا که نبض و قلب را درگیر میکند. سری فیلم های سریع و خشمگین، تعدادی فیلم در ژانر اکشن در مورد دستهای از خلافکاران بااستعداد است که به صورت غیرقانونی مسابقات ماشینسواری خیابانی برگذار میکنند و سپس درگیر ماجراهای مختلف دزدی میشوند.
با آن که اعضای گروه در طول سالهای ساخت فیلمها فرق کرده است، اما فرمول اصلی فیلم حفظ شده است. یک گروه عجیب و غریب از شخصیتهای رنگارنگ با استعدادهای مختلف که سردسته آنها دومینیک تورتو (با بازی وین دیزل) و همکار توطئهبرانگیز، دوست دختر و همسرش لتی اورتیز (با بازی میشل رودریگز) است.
این گروه از خودشان به عنوان یک «خانواده» یاد میکنند و اتحاد آنها بنیاد سری فیلم های سریع و خشمگین را تشکیل میدهد.
در هر قسمت جدید، همه در نهایت عضوی از خانواده میشوند؛ حتی شخصیتهای دشمن. به نحوی که در اولین قسمت فیلم دیدیم پلیس مخفی برایان اوکانر (با بازی پاول واکر) به اعضای گروه ملحق میشود و در فیلمهای بعدی مامور سرویس امنیتی دیپلماتیک لوک هابز (با بازی دواین جانسون) با پیوستن به گروه این سنت را ادامه میدهد.
سری فیلم های سریع و خشمگین هر کدام از قبلی بهتر ظاهر میشوند. کاری که تنها باید آن را هنر دانست. بینندگان آنها با شنیدن خبر ساخت قسمت جدید از خود میپرسند بدلکاریها تا چه قدر دیگر میتواند دیوانهکننده شود؟ اتحاد خانواده چقدر قوی است؟ این ستارگان در فیلم چقدر لحظات شگفتانگیزی را رقم خواهند زد؟ ریسک دزدیها تا چه حد است؟
سوخت فیلم دیگری که جزئی از یک سری است به پایان میرسد. بهعنوان مثال سری فیلمهای جیمز باند دوران برانسون را به یاد بیاورید. اما سرنوشت خشمگین فیلمی هوشمندانه، بینقص اجرا شده، از نظر احساسی صادق، آگاهانه و شکوهی سینمایی است که شما را بیشتر از هر فیلم دیگری که در سال 2017 اکران شد سرگرمتر و شادتر میکند.
14) فیلم دیو و دلبر (2017) (Beauty and the Beast)
فروش در گیشه: 1.26 میلیارد دلار
کارگردان: بیل کاندن
در حالی که یک نسل از کودکان با نگاه به تصاویر خلق شده کامپیوتری و فنجان چایی که صحبت میکنند خمیازه میکشند، نسل قبل از آنها در این فکر هستند که آن همه جادو کجا رفته است.
فیلم دیو و دلبر که ظاهرا یک بازسازی لایو اکشن (به فیلمها و ویدیوهایی میگویند که در آن به جای تصاویر متحرکسازیشده و انیمیشن، از بازیگران واقعی (انسان یا حیوان) استفاده میکنند) از کارتون کلاسیک 1991 استودیو دیزنی است؛ بدون تغییر و به آهستگی تمامی نتهای موسیقی فیلم اصلی را مینوازد.
بخشهای مختلف این قسمت جدید عالی هستند ولی در یک قالب قدیمیتر جا داده شدهاند؛ قالبی که قبلا دیدهایم و همیشه نمیتوان به بهترین شکل از آن استفاده کرد. رقص و آواز بل (Belle) در ابتدای فیلم به اسم «شهر کوچک» انگار بخشی از یک آگهی تبلیغاتی موزیکال تلویزیونی است.
البته چنین چیزی یک امتیاز برای فیلم است. شلوغ کردن صحنه با مردم شهری که به یکدیگر به فرانسوی صبح بخیر میگویند؛ شهری بسیار کوچک و همچنین بسیار پرجمعیت را نشان میدهد. بعد از این سکانس آواز داستان فیلم شکل میگیرد. پدر بل و مخترع شهر، موریس (با بازی کوین کلین) به بازار میرود و با یک شاخه گل رز برمیگردد.
موریس تقریبا نیمه اول فیلم هنرپیشه اصلی است. او تصادفا از قلعه دیو سر درمیآورد و پی به جادوی قلعه و وسایل شبیه به انسان داخل آن میبرد. او موفق به فرار نمیشود و توسط دیو به زندان میافتد. اما بل بعد از درخواست از دیو برای آزادی پدرش، جای او را در زندان میگیرد.
در نهایت پدر او به شهر برمیگردد و میبینیم کوین کلین تمام جوهره بازیگری خود را رو میکند تا به ما یک پدر بیش از حد نگران و عاشق فرزند خود را نشان دهد. پدری که ناامیدانه سعی دارد اهالی شهر را متقاعد کند داستان او حقیقت دارد. دان استیونز در نقش دیو بازی گیرایی دارد و از صورت و چشمان خود به درستی برای تاثیرگذاری استفاده میکند.
زمانی که دیو تنها شخصیت داخل صحنه است یکی از بهترین مخلوقین انیمیشنی CGI (تصاویر خلق شده کامیپوتری) را میبینیم که اخیرا با دیدن آن روی پرده سینما لذت بردهایم. از طرف دیگر اما واتسون در نقش بل عالی ظاهر میشود. گاهی اوقات پوزخند میزند و در سایر اوقات یک عاشق دل خسته است. او یک رویاپرداز عاشق، دوستداشتنی و خام است که همچنان میتواند اندکی غرور داشته باشد تا یک قهرمان زن در حال ورود به دنیای بلوغ را ببینیم.
فیلم با وجود این که سکانسهای موزیکال نامتعادلی دارد، ولی به لطف روابط خلاصه ولی شادابی که با شخصیتهای فرعی برقرار میکنیم، نجات پیدا میکند.
13) فیلم منجمد (2013) (Frozen)
فروش در گیشه: 1.29 میلیارد دلار
کارگردانان: جنیفر لی، کریس باک
این روزها در هالیوود هر چیز قدیمی جدید است. بنابراین منطقی است دیزنی انیمیشنهای موزیکالی را که در اوایل دهه 90 غوغا کرده بودند، زنده کند.
نمایش زیرکانه و نوستالوژیک «منجمد» نه تنها کودکان را راضی میکند، بلکه والدین نیز با دیدن آن شوق میآیند. والدینی که با زمزمه آوازهای کارتونهای دیو و دلبر، پری دریایی کوچک، شیر شاه و علاالدین و نقل قول دیالوگهای آنها بزرگ شدهاند.
داستان این فیلم تا حدی از رمان کلاسیک هانس کریستیان آندرسن به اسم ملکه برفی الهام گرفته است و پر از آهنگهای برجسته مهم، شخصیتهای شرور مکار، شخصیتهای فرعی عجیب و نه فقط یکی بلکه دو پرنسس جدید دیزنی است! السا سن بیشتری دارد و با قدرتی جادویی به دنیا آمده است. او میتواند به وسیله آن برف و یخ تولید کند و خواهری به اسم آنا دارد.
یعنی دو خواهر میتوانند هر وقت بخواهند اسکیت بازی یا سورتمه سواری کنند یا یک آدم برفی بسازند. متاسفانه قدرت السا زمانی که طی یک حادثه ناخواسته به خواهرش آسیب میزند، مانند یک نفرین دیده میشود و والدین آنها استفاده کردن از جادو را برای السا قدغن میکنند.
السا از ترس خودش را در اتاق خوابش حبس میکند و آنا را تنها میگذارد که حافظه او از آن حادثه توسط شاه مهربان ترولها (با صدای سیاران هیند) پاک شده است.
آنا (با صدای کریستن بل) دوست ندارد به همین راحتی بی خیال خواهر خود شود. او زمانی که السا (با صدای آیدینا منزل) بزرگ و ملکه میشود با خوشحالی از او استقبال میکند. ولی بد ماجرا زمانی رخ میدهد که در طول یک بحث در دادگاه در مورد عشق آنا به پرنس هانز (با صدای سنتینو فونتانا)، السا از قدرت خود استفاده میکند.
السا سراسیمه با خشم به افراد با برف و یخ حمله میکند و در فرار به کوهی برای خود قصری یخی میسازد. دوک ولستون (با صداپیشگی آلن تودیک) از السا به عنوان یک هیولا یاد میکند ولی آنا خواهرش را بهتر میشناسد و با پیدا کردن السا، او را به قلمروی پادشاهی بر میگرداند.
12) فیلم دنیای ژوراسیک: امپراتوری سقوط کرده (2018) (Jurassic World: Fallen Kingdom)
فروش در گیشه: 1.30 میلیارد دلار
کارگردان: جی.ای. بایونا
فیلم دنیای ژوراسیک: امپراتوری سقوط کرده بدترین یا بهترین فیلم در سری فیلم های ژوراسیک نیست؛ اما یقینا کم هیجانانگیزترین و خستهکنندهترین آنهاست. 25 سال از به تصویر کشیدن رویای استیون اسپیلبرگ از جزیرهای که توسط شگفتانگیزترین و ترسناکترین دایناسورها تسخیر شده است میگذرد. و کارگردان دنیای ژوراسیک: امپراتوری سقوط کرده جی.ای. بایونا یک فیلم گیشهای کاملا پایینتر از سطح متوسط برای ما میسازد که به ندرت میتواند شکوه فیلم ابتدایی را نشان دهد.
شروع فیلم پس از پایان داستان فیلم دنیای ژوراسیک (2015) است که با منفجر شدن پارک سرگرمی دایناسورها به پایان رسید و اکثر این موجودات عظیمالجثه و قدرتمند کشته شدند.
اما سه سال بعد، دانشمندان متوجه میشوند که یک آتشفشان فعال در جزیره قرار است آخرین دایناسورها را از بین ببرد. واقعیتی که کلیر (با بازی برایس دالاس هاوارد) را آزار میدهد؛ کسی که حامی جدی حفظ گونههای گوناگون آنها شده است.
او از نقش خود در اداره پارکی که درآمد آن از نگهداری این خزندگان ماقبل تاریخ و نشان دادن آنها بوده است، پشیمان است و با عشق سابق خود اوون (با بازی کریس پرت) همراه میشود تا این موجودات را نجات دهد.
جف گولد بلوم در نقش دانشمند عجیب فیلم یان مالکوم نقش کوتاهی در فیلم دارد. او در کنگره شهادتی میدهد که بسیار ماهرانه پیام اصلی سه گانه دنیای ژوراسیک را بیان میکند. پیامی اخلاقی و ترسناک که نشاندهنده میل انسان برای خلق دایناسورهای خودش است. – ما میخواهیم جای خدا را بگیریم! – اما این فیلم مانند بسیاری از نمونههای احمقانه مشابه تنها میخواهد با این کار خود را متفاوت نشان دهد.
مغز متفکر شیطانی مسئول دزدیدن این مخلوقات فقط به دنبال درآمدزایی است. درست مانند تمامی افرادی که مسئول ساخت فیلم دنیای ژوراسیک: امپراتوری سقوط کرده هستند! به این زودیها تاریخ این نوع سیاست درآمدزایی منقضی نخواهد شد.
11) فیلم جنگ ستارگان: آخرین جدای (2017) (Star Wars: The Last Jedi)
فروش در گیشه: 1.33 میلیارد دلار
کارگردان: راین جانسون
آخرین جدای برخلاف قسمت قبل خود آزاد است شجاعانه عمل کند و شاید هیجانانگیزترین چیز – چیزهای هیجانانگیز بسیار زیادی وجود دارد – در مورد این آزادی استفاده فراوان فیلم از آن است. اگر فیلم جنگ ستارگان: نیرو برمیخیزد همان داستان جنگ ستارگانی بود که به شکلی جدید اما آشنا گفته شد، آخرین جدای بیننده را به چالش میکشد، افسانه جنگ ستارگان را به چالش میکشد و حتی کل سری فیلم های جنگ ستارگان را به چالش میکشد.
جهان را منفجر میکند تا دوباره آن را بسازد. فیلمی که یک دنبالهرو و یک آغاز جدید است و مهمتر از هر چیزی به جایی میرود که هیچ فیلم جنگ ستارگانی در خیال خود به آنجا نرفته است.
از یک نظر، موفقیتی که جی. جی. آبرامز با ساخت فیلم نیرو برمیخیزد به دست آورد، به ویژه از اینکه هدف به هیجان درآوردن طرفداران بود، زمینهای را فراهم کرد که آخرین جدای میتواند به خوبی در آن موفق شود.
فیلم اول به شما یادآوری میکند که چقدر سری فیلم های جنگ ستارگان در خود قدرت داشتند و فیلم دوم حتی یک ترفند جادویی هیجانانگیزتر در خود دارد؛ یعنی از این قدرت استفاده میکند و شما را با چیزی وسیعتر در ارتباط قرار میدهد.
همه چیز در فیلم آخرین جدای کامل نیست. اما حتی اشتباهات اندک آن برای یافتن چیزی جدید، ریسک کردن و هدایت یک افسانه آمریکایی در مسیرهای ناآرام و جدید است.
10) فیلم هری پاتر و یادگارهای مرگ: قسمت دوم (2011) (Harry Potter and the Deathly Hallows: Part 2)
فروش در گیشه: 1.34 میلیارد دلار
کارگردان: دیوید یتس
همه چیز تمام میشود. یقینا این فیلم پایانی کامل برای سری فیلمهای افسانهای هری پاتر است. شاید هیچ سری دیگری از فیلم های کودکان (و به طور کامل سری فیلمهای اندکی) مانند هری پاتر همیشه داستان و جلوههای بصری جذابی نداشتهاند. موضوعی که باعث شده است فیلم هری پاتر و یادگارهای مرگ: قسمت دوم تبدیل به یک حماسه شود.
شروع داستان فیلم بعد از پایان قسمت اول است. یعنی جایی که هری کنار سنگ قبر «دابی» دیده میشود و روی سنگ قبر او نوشته شده است «یک جن آزاد». مرگ دابی حسابی سینمادوستان و طرفداران فیلم های هری پاتر را ناراحت کرد. کلمات نوشته شده روی یک صفحه کتاب تاثیرگذار هستند؛ ولی رسانه سینما میتواند بیننده را شدیدا تکان دهد.
بدون شک نتیجه بازگویی غیرماهرانه داستانی که توسط نویسنده رمان نوشته شده است، بیمعناشدن کلمات روی پرده نقرهای سینما است. در ساخت هشت فیلم هری پاتر، چهار کارگردان و دو نویسنده نقش داشتهاند و تحولات بیشماری به وجود آوردند که گاهی موفقیتآمیز یا همراه با شکست بودند.
در کنار آنها سه بازیگر اصلی فیلم یعنی دانیل رادکلیف، اما واتسون و روپرت گرینت را قرار دهید که همراه با یکدیگر بزرگ شدند و طرفداران زیادی به دست آوردند.
بخش زیادی از داستان فیلم روی دوش هری است. نقشی که رادکلیف با فروتنی با صورت همیشه بچگانهاش بازی میکند. شروع آشنایی ما با هری به زمانی بر میگردد که او رختخواب خود را زیر پلههای خانه یکی از اقوام خود که از او استقبال نمیکنند، پهن میکند.
طرد شدن هری به خاطر متفاوت بودن او است. هری عینکی در هر قسمت از سری فیلم های هری پاتر دل ما را به دست میآورد و اغلب اوقات، اما به سختی و به شکل ناشیانه سعی میکند با ذات پاک خود با نیروهای ولدمورت مبارزه کند. همانطور که طرفداران سری کتاب های هری پاتر میدانند، معصومیت هری بخشی از قدرت دفاعی او است.
فیلم هری پاتر یادگارهای مرگ: قسمت دوم توانسته است به صورت هوشمندانه و چالش برانگیز داستان را به پایان برساند. چیزی که در سال 2001 بهعنوان یک فانتزی کودکانه شروع شد در نهایت تاثیری ماندگار و شگفتآور از خود بر جای گذاشت.
9) فیلم پلنگ سیاه (2018) (Black Panther)
فروش در گیشه: 1.35 میلیارد دلار
کارگردان: رایان کوگلر
فیلم پلنگ سیاه ممکن است اولین فیلم دنیای سینمایی باشد که میتواند ادعا کند به شکل کاملا واضحی صدای یک کارگردان خاص را به گوش همگان میرساند. نمیتوانیم این فیلم را جزو سینمای مولف بدانیم. چون به هرحال ساخت والت دیزنی است (شاید هم جنبه مضحک ماجرا همین است، یعنی جزئی از یک امپراتوری پولساز بودن). اما فیلم به ویژه صحنههای اکشن آن جادوی کوگلر را در خود دارند.
کافی است تنها به یکی از سکانسهای آغازین در کازینویی در کرهجنوبی دقت کنید که در آن تیچالا (با بازی چادویک بوزمن)، Okaye (با بازی دانای گوریرا) و ناکایا (با هنرمندی لوپیتا نیونگو) میخواهند جلوی معامله Klaue با مامور سیا، اورت.کی.راس (مارتین فریمن دوستداشتنی) را بگیرند. Klaue قصد دارد ویبرانیوم (قویترین عنصر شناخته شده در دنیای کتاب های کمیک مارول) را که به کمک Killmonger دزدیده است، در بازار سیاه بفروشد.
ما با شخصیت Klaue از طریق چابکی و مهارتی که در خشونت دارد آشنا میشویم. بازیگر نقش او اندی سرکیس است که حتی به عنوان یک گنگستر در فیلم اجرایی شگفتانگیز از خود بر جا میگذارد. کارگردان فیلم کوگلر از توانایی شخصیت او استفاده میکند تا سکانس کازینو را با مهارت تمام و توسط نماهای متحرک طولانی بگیرد.
زمانی که دعواهای داخل کازینو به درون خیابان کشیده میشود شکل یک تعقیب و گریز مرگبار با ماشین را به خود میگیرد. (خوشبختانه مقدار اسلوموشن در این صحنهها کم است). تا این احساس به بیننده دست دهد که انگاری دقیقا این شخصیتها را میشناسد و میداند کارگردان شگفتانگیز فیلم قادر به انجام چه کارهایی است.
علاوه بر موارد بالا به آهنگ هیجانانگیز فیلم که توسط وینس استیپلز خوانده میشود دقت کنید تا کیفیت فیلم پلنگ سیاه را بهتر درک کنید. و متوجه شوید که چرا این فیلم وارد فهرست پرفروش ترین فیلم های جهان شده است.
8) فیلم انتقام جویان: عصر اولتران (2015) (Avengers: Age of Ultron)
فروش در گیشه: 1.41 میلیارد دلار
کارگردان: جاس ویدون
دومین نسخه از فیلمهای انتقامجویان بعد از اکران قسمت اول با استقبال گرمی روبهرو شد؛ ولی سپس اثرات ناخواسته فوری به همراه آن شکل گرفت. با آنکه بسیاری از علاقهمندان به ژانر ابرقهرمانان از آن بدون شک به عنوان یک فیلم سرگرمکننده یاد کردند، ولی در مقایسه با قسمت فوقالعاده موفق اول یک ناامیدی کامل بود.
با وجود این حتی اگر کیفیت این فیلم در حد قسمت اول نیست و گاهی بیننده حس میکند داستان آن پلی به سمت داستان بعدی انتقامجویان است، اما چیزهای زیادی برای لذت بردن در این فیلم اکشن زیبا وجود دارد.
صدای جیمز اسپیدر برای اولتران، یک شخصیت هوش مصنوعی نابالغ، شگفتانگیز و خودخواه که تنها به واسطه طرحریزی داستان توجه کمی به او میشود، عالی است؛ اما اجرای او قابل توجه نیست.
در پایان با آن که ما ممکن است فیلم عصر اولتران را بیشتر به خاطر نقصهای داستانی آن به یاد بیاوریم، ولی برای جهان سینمایی مارول (MCU) بسیار سودمند بود. چون اشتباه تونی استارک در ساخت اولتران به نقش او در فیلم کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی کمک زیادی کرد.
7) فیلم خشمگین 7 (2015) (Furious 7)
فروش در گیشه: 1.52 میلیارد دلار
کارگردان: جیمز وان
تماشای هفتمین قسمت از سری فیلم های سریع و خشمگین که آدرنالین خون شما را بالا میبرند، این تفکر را به صورت طبیعی به وجود میآورد که فیلمسازان برای ساختن سکانسهای فیلم از خود پرسیدهاند «دیوانهترین و هیجانانگیزترین کاری که میتوانیم این جا انجام دهیم چه کاری است؟» و سپس همان کار را انجام دادهاند.
به عنوان قسمت دیگری از سری فیلمهایی که پر از صحنههای اکشن و بدلکاری است، فیلم خشمگین 7 چنین هیجانی را به یک سطح کاملا متفاوت میبرد و نتیجه کار واقعا سرگرمکننده و لذتبخش است. پس حق خشمگین 7 بود که جزو پرفروش ترین فیلم های جهان شناخته شود.
فیلم خشمگین 7 تا حدی یک تریلر انتقامجویی، تا حدی دزدی شجاعانه و بیشتر یک خداحافظی عاشقانه با یک دوست عزیز است. پاول واکر ستاره سری فیلمهای سریع و خشمگین پیش از به پایان رسیدن فیلمبرداری فیلم در یک حادثه رانندگی از دنیا رفت. زندگی و همچنین مرگ او تا حد زیادی روی فیلم سایه انداخته است. او مانند شخصیت خود در فیلم یعنی برایان اوکانر، پشت سر هم دست به ماجراجوییهای خطرناکی میزند و باید انتظار به پایان رسیدنش را میکشیدیم. مرگی که اجتنابناپذیر است و همه جا دیده میشود.
در بیشتر از چند صحنه در فیلم صورت واکر به صورت دیجیتالی روی بدن دیگری قرار داده میشود. برادر او برای کمک به تکمیل فیلم به جای او بازی کرد. این فیلم همچنین به معنای تجلیلی از زندگی او است.
در سری فیلم های سریع و خشمگین صحبت زیادی در مورد خانواده میشود. گروهی که ولگردهایی بیشتر نبودهاند و از قسمت اول به شکل خانواده کنار همدیگر قرار گرفتهاند. رابطه عاطفی و روانی بین تیم بازیگری غیرقابل انکار است و به سادگی میتوان دید چقدر همه از نقش خود لذت میبرند.
فیلم Furious 7 در پیش طرفداران خود، به ویژه از نظر عاطفی بسیار عزیز است و به نسبت سایر قسمتها بار بیشتری به دوش میکشد. با این حال، فیلم به اندازه کافی لحظات اکشن فوقالعادهای دارد و آن قدر جذاب است که افرادی جدا از طرفداران سرسخت خود را راضی نگه دارد.
6) فیلم انتقام جویان (2012) (The Avengers)
فروش در گیشه: 1.52 میلیارد دلار
کارگردان: جاس ویدون
فیلم انتقام جویان در بین فیلمهای گیشهای جاس ویدون به مراتب سادهتر به یک اثر موفق تبدیل شد. زمان دیدن این فیلم باید مهارتهای کارگردانی ویدون را تحسین کنیم. همچنین باید گفت اکران این فیلم و استقبال طرفداران آن لحظه حقیقی را شکل داد که جهان سینمایی مارول هالیوود را به تسخیر خود در آورد و وارد لیست پرفروش ترین فیلم های جهان شد.
فیلم انتقامجویان به ویژه برای طرفداران مثالی درجه یک از همکاری یک تیم پویای تشکیل شده از فوق قهرمانان است که در فضای فیلم در جریان است و آن را با قدرت به جلو پیش میبرد.
با آن که داستان مردان ایکس و چهار شگفتانگیز روی پرده سینما ظاهر شده بودند، ولی هر دو این سری فیلمها تقریبا پویایی لازم را نداشتند.
در این فیلمها تعامل بین قهرمانان و همچنین شخصیتهای شرور روند کندی داشت؛ به جای اینکه مانند فیلم انتقامجویان مبارزههای دو طرفه، سه طرفه یا چند جانبهای را ببینیم. اگر فیلم مرد عنکبوتی سام ریمی نشان داد که چرا فوق قهرمانان کتاب های کمیک میتوانند باحال باشند، فیلم انتقام جویان نشان داد چرا تیمهای تشکیل شده از فوق قهرمانان جذاب و دوستداشتنیاند.
5) فیلم دنیای ژوراسیک (2015) (Jurassic World)
فروش در گیشه: 1.67 میلیارد دلار
کارگردان: کالین ترورو
فیلم جهان ژوراسیک چهارمین فیلم در سری فیلمهای دنیای ژوراسیک است؛ ولی یقینا از سایرین مهمتر است. چون دومین فصل از داستان اوجگیری غیرمنتظره کریس پرت به عنوان یک ستاره سینما است. و پنجمین فیلم در فهرست پرفروش ترین فیلم های جهان محسوب میشود.
«پرت» که ظاهرا برای این به دنیا آمده است که برای بازی در نقش احمقهای دوستداشتنی پول در بیاورد، در فیلم محافظان کهکشان توانست با این کارهای احمقانه خود مشهور شود. او در فیلم دنیای ژوراسیک تقریبا به طور کامل از پوسته قبلی خود بیرون آمده است و ما را به یاد شخصیتهای مردانه و خشن بیموویها در دهه 50 میلادی میاندازد.
این تحول شخصیتی ناچارا در فیلم اثر خود را نشان میدهد. به نحوی که اگر نام «دنیای ژوراسیک» به اندازه کافی برای موفقیت در گیشه لازم نباشد، تصویر پرت سوار به موتورسیکلت در حالی که در کنار او دایناسورهایی دیده میشود باید مهر تاییدی برای فروش بالای فیلم کولین ترورو باشد. آن سکانس و سایر صحنههای مشابه به فیلم دنیای ژوراسیک اجازه میدهد در نقش یک تریلر ماندگار ظاهر شود.
جای شگفتی ندارد که چنین چیزهایی باعث خوب شدن یک فیلم نمیشود، اما ترورو در آستین خود به قدری ترفند دارد که عدم پیوستگی داستان و آشفتگی کلی آن تقریبا اهمیتی ندارد. در این فیلم ما در نهایت میبینیم رویای جنونآمیز و احمقانه جان هموند برای یک پارک تفریحی از دایناسورها به ثمر رسیده است.
4) فیلم انتقام جویان: جنگ ابدیت (2018) (Infinity War)
فروش در گیشه: 2.05 میلیارد دلار
کارگردانان: آنتونی روسو، جو روسو
انتقام جویان: جنگ ابدیت حماسهای است که کارگردانان زیادی آرزوی ساخت آن را داشتهاند. ولی هرگز نتوانستهاند در تبدیل داستان یک کتاب کمیک به نسخه سینمایی موفق عمل کنند. این فیلم مثال خوبی برای نشان دادن تلاش فیلمساز در جدی گرفتن داستان اصلی و دوری از عناصر ملودرام زائد است؛ تا به طور کامل شکوه داستان را به نمایش بگذارند. (و اگر دیزنی فقط یک درس گرفته باشد آن این است که اگر به تجربه بیننده دقت کنید، محصول نهایی خودش سایر کارها را انجام میدهد.)
برای هر سکانس مبارزه هیجانانگیز در فیلم انتقام جویان: جنگ ابدیت به اندازه کافی از این سکانسها وجود دارد. برخوردها و ضرباهنگهای عاطفی بیشماری بین شخصیتها وجود دارد که بیننده به کمک فیلمهای قبلی این شخصیت برای آنها آماده شده است. (قبول داریم باید فیلم هالک شگفتانگیز 2008 را در نظر نگیریم).
در نتیجه تیم نویسندگی فیلم یعنی کریستوفر مارکوس و استفان مک فیلی به اندازه کافی جا برای بداههگویی دارند. چون شخصیتها برای مرتبه اول یا مجددا همدیگر را میبینند.
بعضی از برخوردها به آسانی قابل پیش بینی هستند. به عنوان مثال تضاد شخصیتی بین بندیکت کامبربچ در نقش دکتر استرنج و دونی جونیور در نقش مرد آهنی. اما آشنا بودن ما با این شخصیتها باعث میشود تقریبا هر صحنه و هر دیالوگ روی بیننده تاثیر بگذارد و فیلمی به یادماندنی خلق شود؛ و فهرست پرفروش ترین فیلم های جهان کاملتر شود.
3) فیلم جنگ ستارگان: نیرو برمیخیزد (2015) (Star Wars: The Force Awakens)
فروش در گیشه: 2.07 میلیارد دلار
کارگردان: جی.جی. آبرامز
فیلم جنگ ستارگان: نیرو برمیخیزد مرهمی برای طرفداران است که به واسطه سریهای قبلی امید خود را از دست داده بودند. جی.جی. ابرامز و استودیو به طور کلی با بازگشت به ویژگیهای ممتاز سه گانه اول جنگ ستارگان موفق شدند این کار را انجام دهند. (مهم نیست دیالوگهایی که شخصیتها بیان میکنند چقدر عجیب است).
البته منظور ما از این بازگشت نبود تصاویر خلق شده کامپیوتری نیست. بلکه با آن که مشکلات بودجه و محدودیتهای فناوری به سه فیلم اول کمک کرد و اشباع بودن آنها به سه فیلم بعدی ضربه زد، در فیلم نیرو بر میخیزد تقریبا تعادل کاملی بین جلوههای ویژه و کاربردی حس میشود.
علاوه بر این باید به تیم بازیگری عالی فیلم اشاره کنیم. مانند دیزی ریدلی، جان بویگا و آدام درایور و بدون شک اسکار آیزاک که نقش خود را به شکل ملموس و قدرتمندانه بازی میکند.
در پایان باید گفت فیلم نیرو بر میخیزد از جهاتی شاهکار حس میشود که در نسخههای قبلی دیده نشده بود و بهراستی در لیست پرفروش ترین فیلم های جهان قرار میگیرد.
2) فیلم تایتانیک (1997) (Titanic)
فروش در گیشه: 2.19 میلیارد دلار
کارگردان: جیمز کامرون
تقریبا 22 سال از اکران فیلم تایتانیک میگذارد. حماسه باشکوه جیمز کامرون که همچنان در فرهنگ پاپ اثر بهجامانده خود را نشان میدهد. هنر فیلمسازی که با بازی کیت وینسلت و لئو دی کاپریو جوان و آن ترانه فراموش نشدنی سلین دیون (و البته موسیقی متن بی نظیر جیمز هورنر مرحوم) همراه میشود. پس از گذشت 22 سال هنوز هم این فیلم یکی از پرفروش ترین فیلم های جهان محسوب میشود.
کامرون ممکن است در دیالوگنویسی ضعیف عمل کند، ولی بدون شک داستانگویی ماهر است که از داستان رومئو و ژولیت را با خود به عرشه یک کشتی میبرد و داستان یک عشق خیالی را با جزئیات تاریخی در کنار هم قرار میدهد و با کمک جلوههای ویژه هنرمندانه و عناصر بصری فکانداز یک شاهکار خلق میکند.
از روی تعصب حرف نزنیم. مسخره بودن بخشهایی از داستان گاهی اوقات حیرتآور است. رز در زمان پیری، که گردنبند الماس را پس از این که حالش از خودش به هم میخورد به درون دریا میاندازد، یک عوضی بیفکر است و دیالوگی که آن موقع رد و بدل میشود فاجعه است. (بدون این که اشارهای به بیلی زین (نامزد رز در فیلم) شود که بهترین بازی خود را انجام میدهد و شما را به یاد شخصیتهای شرور سینمای صامت و آن سبیل تاب دادهشان میاندازد.) با وجود این تایتانیک نام خود را در تاریخ هالیوود به صورت برجسته حک میکند.
1) آواتار (2009) (Avatar)
فروش در گیشه: 2.79 میلیارد دلار
کارگردان: جیمز کامرون
فهرست پرفروش ترین فیلم های دنیا را باید با معرفی فیلم آواتار به پایان برسانیم. آواتار پرفروش ترین فیلم جهان است. بسیاری از افراد بدبین به اندازه فیلم آواتار جیمز کامرون تا به حال نخواستهاند از یک فیلم متنفر باشند و هرگز به طور کامل در این کار موفق نشوند.
با وجود این که من خودم فرد بدبینی هستم، ولی در زمان ترک سینما متوجه تجربه سینمایی متفاوتی که داشتم شدم. به یاد افرادی افتادم که در سالهای ابتدایی پیدایش سینما و زمان اکران فیلم سرقت بزرگ قطار در سال 1903 و تصویر قطاری که با سرعت به جلو میآمد، با وحشت میخواستند از سینما فرار کنند.
سال 1977 با دیدن کشتی فضایی سلطنتی در یکی از فیلم های جنگ ستارگان که روی پرده ظاهر شد و انگاری تا ابد در حرکت بود به همین شکل تحت تاثیر قرار گرفتم.
جیمز کامرون اولین جهان سینمایی را خلق کرد که به درستی متفاوت بودن یک جهان تخیلی را به تصویر میکشد؛ که تنها بهترین نویسندگان داستانهای علمی تخیلی میتوانند آن را بسازند. جهانی فراتر از جذابیتهای تصویری و جادوی فنی.
آواتار گواهی برای قدرت تخیل است. با آن که ساختار داستانی فیلم ممکن است نقصهایی داشته باشد ولی به سختی میتوانیم آن را مهم بدانیم. بیننده سریعا با دیدن فیلم و از حیرت محو میشود و خود را کاملا وقف دیدن این فیلم حماسی زیبا و هیجانانگیز میکند.
کلام آخر درباره پرفروش ترین فیلم های جهان
افتخار قرارگیری در فهرست پرفروش ترین فیلم های جهان همیشه آرزوی هر فیلمی بوده است. نه تنها این قضیه موفقیت یک فیلم از نظر فروش را نشان میدهد، بلکه متوجه میشویم علاقهمندان زیادی را به سمت سینما جلب کرده است.
با وجود این، پرفروش ترین فیلم های تاریخ جهان الزاما بهترین فیلمهای دنیا نیستند. چه بسا در نقاط مختلف جهان مانند ژاپن، کشورهای لاتین آمریکا و شرق اروپا فیلمهایی ساخته میشود که کیفیت سینمایی به مراتب بالاتری دارند، ولی به دلیل نداشتن قدرت تبلیغاتی هالیوود و همچنین منابع لازم ناشناخته باقی ماندهاند.
بههرحال بدون شک این گفته به معنای کم کردن ارزش فیلمهای فهرست پرفروش ترین فیلم های جهان بالا نیست. اگر تجربهای از دیدن آنها دارید، خوشحال میشویم آن را با ما و سایر خوانندگان سایت در میان بگذارید. همچنین میتوانید پرفروش ترین فیلم های سال 2018 را در فانیبو دنبال کنید.
منبع: PasteMagazine