در بین هیاهوی طرفداران سریال تاج و تخت و برکینگ بد که کدام یک بهتر است و تاج سلطنت بهترین سریال های تاریخ را باید به کدام یک داد، مینی سریال چرنوبیل از راه رسید و با کنار زدن آنها در سایت IMDB توانست بالاترین امتیاز را به دست آورد. سریالی که در یکی دو ماه اخیر حسابی سروصدا به پا کرده است و توجه همه را به یک فاجعه تاریخی هستهای جلب میکند. در این مطلب قصد داریم نقد سریال چرنوبیل را برای شما آماده کنیم، پس تا انتها همراه فانیبو باشید.
درباره سریال چرنوبیل
سریال چرنوبیل برخلاف سایر سریال های تلویزیونی شبکه HBO که در سال 2019 پخش شد، هیاهوی چندانی نداشت. ولی میتوانیم بگوییم به راحتی تقریبا یک شبه راه صد ساله را رفت و به یک رویداد تلویزیونی بزرگ تبدیل شد. این موفقیت به واسطه یک تیم بازیگری شناخته شده، برنامهسازان مشهور و جلوههای ویژه انبوه نبود، بلکه به این دلیل که به سادگی میتوانیم بگوییم با دیدن این سریال بزرگترین درام تلویزیونی این دهه را تجربه میکنیم.
داستان سریال چرنوبیل
داستان سریال Chernobyl به حوادث واقعی اشاره میکند که در آوریل سال 1986 رخ داد و آن را به اسم «فاجعه چرنوبیل» میشناسند. داستان این تراژدی تاثیرگذار در 5 قسمت بدون عیب روایت میشود. البته، با توجه به این که حادثه هستهای در چرنوبیل یک موضوع تاریخی است، همین ابتدا باید بگوییم که معرفی سریال چرنوبیل که در سطور بعدی کامل میشود بدون لو دادن داستان آن نخواهد بود. چون میخواهیم وفاداری سریال به واقعیت ماجرا یا پنهانکاری آنها را بررسی کنیم.
شروع سریال خیلی مستقیم و عمدا متضاد با اکثر برنامههایی است که یک رویداد دراماتیک را میخواهند بیان کنند. چون جرد هریس را از بازیگران سریال چرنوبیل میبینیم که قبل از این که خودش را دار بزند در حال ضبط صحبتهایش روی یک نوار کاست است. درست حدس زدید؛ خود را برای یک سریال تاثیرگذار باید آماده کنید.
حتی خود فاجعه زمانی که اولین مرتبه آن را میبینیم از اتاق یک پنجره و مسافت دور است و فرد داخل اتاق حتی متوجه آن نمیشود. سپس نگاه بیننده به درون اتاق کنترل راکتور 4 برده میشود که به تازگی منفجر شده است ولی حتی آنجا عمق فاجعه ظاهرا مشخص نیست. مردانی را میبینیم که موج وحشتی را که آزاد کردهاند انکار میکنند. تراژدی دارد رخ میدهد و افراد مسئول آن در زمان رویایی با واقعیت این اتفاق یا آن را ثبت نمیکنند یا خیلی راحت تصمیم به دروغ میگیرند.
دروغ، دروغ، دروغ پشت دروغ
دروغ موضوعی است که ظاهرا در تمام این 5 فصل پشت سر آن را با گوشت و پوست خود تجربه میکنیم. مسئولان نیروگاه و مقامات رسمی دروغ میگویند تا خود را بیگناه نشان دهند و واقعیت چیزی را که دارد اتفاق میافتد انکار میکنند. حتی با آن که میبینیم به علت مسمومیت پرتوی پشت میزهای خود بالا میآورند و عق میزنند.
به آتشنشانان دروغ گفته شده است و آنها گروهی به دل آتش حمله کردند و مجبور شدند با دستان خالی خود با گرافیت کشندهای که در صحنه پخش شده است مبارزه کنند. سیاستمداران دروغهای بزرگتری میگویند تا عموم مردم و جهان را نسبت به زوایای تاریک و عمق فاجعه چرنوبیل آگاه نکنند.
در قلب افشاگری این دروغها دانشمند انرژی اتمی دکتر والری لگاسف (با بازی جرد هریس) قرار دارد. لگاسف از سوی بوریس شربینا (با بازی استلان اسکارسگارد) عضو کمیته مرکزی شوروی بوریس مامور میشود تا این حادثه را بررسی کند و به تلاشهای پاکسازی کمک کند. اما لگاسف سریعا میبیند ماجرا با چیزی که مقامات رسمی میگویند کاملا فرق دارد و او خیلی زود به کمک دکتر یولانا خومیوک (با بازی امیلی واتسون) سعی میکنند پی به حقایق ببرند و نیروگاه و در یک وسعت بزرگتر جهان را از یک فاجعه به مراتب عظیمتر نجات دهند.
با آن که در طول تعدادی از قسمتها یا تمامی آنها شخصیتهای دیگری نیز به داستان اضافه میشوند ولی این سه شخصیت اصلی است؛ که نبض ماجرای چرنوبیل را در اختیار دارند. و به لطف بازیهای هریس، اسکارسگارد و واتسون بازیهای تاثیرگذاری را شاهد هستیم و تمامی آنها در یک کلام استثنائی هستند.
بازیگران سریال چرنوبیل – هنرنمایی جرد هریس
هریس در به تصویر کشیدن شخصیت لگاسف که در ادامه داستان دائما درد میکشد و ناامید میشود، بازی از خود به جا گذاشته است که حرفه او را به سطح دیگری میبرد. در واقع یک جرد هریس پیش از سریال چرنوبیل وجود دارد. بازیگری با شخصیت قابل احترام که او را در در نقش یک تروریست در سریال فرینج به یاد داریم و سپس به جرد هریس بعد از چرنوبیل میرسیم که یکی از بهترین بازیگرانی است که روی این سیاره زندگی میکنند.
البته، دقیقا او از خیلی وقت پیش بهترین بوده است ولی در نهایت به ما آن را نشان میدهد. تماشاگر به کمک او نه تنها با لایههای درونی یک داستان پیچیده آشنا میشود، بلکه ترس، تنش و خشم واقعی و کشمکش اخلاقی را که او در این مسیر با خود پیدا میکند حس میکند. از نظر ما همین الان باید جایزه گلدن گلوب را به او بدهند.
استلان اسکارسگارد
اسکارسگارد (شاید او را با نام استلان اسکارشگورد هم بشناسید) را بیشتر از همه بینندگان عامه با شخصیت عجیب و غریب دکتر سلوینگ سری فیلم های ثور دنیای مارول میشناسند. ولی در این جا بازیگری با توانایی است که واقعا به جز او برای کس دیگری نمیتوانیم تصور کنیم.
شخصیت شربینا که او در این فیلم بازی میکند در ابتدا یک سیاستمدار است که مهمتر از هر چیزی خود را متعلق به حزب کمونیست شوروی میداند. اما او هر چه بیشتر به درون حقیقت ناخوشایند چرنوبیل، فاجعه، واکنش و سختگیری سیاسی مافوقهای خود فرو میرود، بیشتر حالش از وضعیتی که دچار آن شده است خراب میشود.
پویایی بین هریس و اسکارسگارد بینظیر است. یک رقابت ظریف را بین انرژی فوقالعاده زیاد درونی بازیگری آنها شاهد هستیم. و سپس همکاری، کشمکش و حتی گاهی اوقات لحظات سبکی از هوش را بین آنها میبینیم که باعث میشود بین تنش کوبندهای که سریال چرنوبیل دارد، بیننده کمی نفس بکشد.
بیننده به هر دو آنها اهمیت میدهد و به قدری عمق همذاتپنداری با آنها بالا میرود که سرنوشت نهایی آنها هضمش برای ما به مراتب سخت میشود. در بعضی از لحظات سریال شاهد هستیم این دو یک نوع نمایش پلیسی رفاقتی اسلپاستیک را به وجود میآورند که همانقدر فاجعه چرنوبیل قلب را به درد میآورد، این نمایشها نیز مضحک است.
امیلی واتسون
سپس به امیلی واتسون میرسیم که با آن که به دفعات در طول دوران بازیگری خود درخشان ظاهر شده است ولی مجددا تاثیرگذار نقشی را بازی میکند که میتوانست به سادگی یک شخصیت معمولی در طرح داستان باشد.
او در نقش خومیوک بازی میکند. یک دانشمند باانگیزه که بیوقفه به دنبال حقیقت است و تنها شخصیت خیالی در بین تیم اصلی بازیگری سریال Cherbonyl محسوب میشود که بهعنوان یکی از دانشمندان واقعی انتخاب شده است که به لگاسف و شربینا پس از این فاجعه کمک کردند.
با این حال، او به خوبی درون داستان جا میگیرد. حتی با آن که داستان او در بخشهای متعدد سریال در موازات موضوع اصلی است اما اغلب اوقات از آن برای نشان دادن وقایع وحشتناک پس از این فاجعه استفاده میشود تا بیننده از خود بپرسد «خدای من واقعا چه اتفاقی این جا افتاده است؟»
یقینا به اندازه کافی لحظه تاثیرگذار که باعث شود ضربان قلب شما از هیجان بالا برود در تمام سریال وجود دارد و جزئیات آسیبهای این فاجعه گاهی اوقات دل انسان را به درد میآورد. به ویژه زمانی که بازرسهای بدشانسی را در سریال دنبال میکنید که به داخل راکتورهای آلوده رفتند و همچنین آتشنشانانی که گرافیت رادیواکتیو را عملا کنترل کردند و در بیمارستان از بین رفتند.
چون سریال چرنوبیل با ظرافت بالایی از سوی بازیگران و همچنین تیم نویسندگی و کارگردان مدیریت میشود. درد تمامی صحنههای داخل آن باعث میشود همدردی عمیقی با تمامی شخصیتهایی که در آن میبینیم داشته باشیم.
موسیقی متن سریال چرنوبیل کاملا دردناک است
ویژگی ممتاز دیگر سریال چرنوبیل طراحی ممتاز صحنه است که به شکل عالی وفادار به حقایق تاریخی بوده است ولی با وجود این به کمک فیلمبرداری و تدوین بینظیر از نظر سینمایی باشکوه است.
سپس به موسیقی متن میرسیم. هیلدور گورنوادوتیر یک آهنگساز موفق است که قبلا با بخشی از آثار او در فیلمهای ربوده، مریم مجدلیه، سیکاریو 2: روز سرباز و سریال جنایی محصول کشور ایسلند یعنی به دامافتاده آشنا شدیم. اما در این سریال او فراتر از آثار قبلی خود عمل میکند و موسیقی متنی را میسازد که به همان مقدار که در راستای حوادث ماجرا است بیننده را تحتتاثیر قرار میدهد.
موسیقی متن با ضبط صداهایی از یک نیروگاه واقعی هستهای ساخته شده است. (نیروگاهی در لیتوانی که دیگر فعال نیست و برای فیلمبرداری بخشهای بزرگ این سریال از آن استفاده شد) تا تمامی صداها واقعی باشد و درامی را که قبل از آن عالی بوده است به یک سطح کاملا جدید ببرد.
گورنوادوتیر یکی از شاگردان یوهان یوهانسون کبیر و فقید (آهنگساز فیلمهای رسیدن، نظریه همه چیز) بوده است و در سریال چرنوبیل مهر تاییدی به اسم خود به عنوان یک استاد هنر میزند.
پیوستگی کیفیت اجراها از بازیگران اصلی گرفته تا شخصیتهای فرعی مدرکی برای کار کارگردان سریال چرنوبیل یعنی یوهان رنک است که تا الان بیشتر از همه به واسطه یک کارگردان تبلیغاتی و ویدئوموزیکهای مشهور او را میشناختیم. همچنین نویسنده و تهیهکننده سریال کرگ مازین که موفق شده است در رعایت حقایق تاریخی و ایجاد یک درام واقعا تاثیرگذار تعادل ایجاد کند.
حقایق تاریخی سریال Chernobyl
نشان ندادن یکسری از حقایق برای تاثیرگذاری بیشتر داستان تعمدی است. به عنوان مثال در اواخر سال 1986 یک سازه فولادی و بتنی عظیم اطراف راکتور ساخته شد که در سریال به آن اشاره نمیشود. چون تمرکز ماجرا روی موضوع اصلی این فاجعه یعنی دروغگوییها است.
سریال چرنوبیل اتهامی به کمونیسم نیست، همانطور که کمپینی علیه نیروی هستهای به شمار نمیرود. بلکه به خصوصیت همیشگی انسان یعنی دروغگویی و بهای آن توجه میکند که نه تنها در مقیاس ژئوپلیتیک بسیار بزرگ است بلکه در یک سطح شخصی حتی بیشتر تاثیرگذار است.
چیزی که باعث میشود سریال چرنوبیل از بسیاری نمونههای مشابه متمایز باشد توجه به ذات انسانی به جای فرورفتن در باتلاق سیاست است. این سریال نه تنها در مورد فاجعه چرنوبیل بلکه در رابطه با خود ما حرفی برای گفتن دارد. چنین چیزی ممکن است سریال را پرمدعا و متظاهر نشان دهد ولی این سریال هر چیزی است جز آن.
تریلر سریال چرنوبیل
بدون شک همانطور که با دیدن تریلر سریال چرنوبیل متوجه میشوید با یک اثر باشکوه روبرو هستید. در واقع در روزگاری که بسیاری از سریالها سعی میکنند با استفاده از جلوههای ویژه تاثیرگذار باشند، چرنوبیل توانسته است با نشان دادن تکه دیگری از واقعیت تلخ جامعه بشری به ما یادآوری کند تاریخ چقدر میتواند دردناک باشد.
دیدن این سریال حتی نصف روز طول نمیکشد ولی ماندگاری آن تا ماهها، سالها یا شاید آخر عمر با ما است. چون باعث میشود فکر کنیم، شاید رفتار خود را تغییر دهیم و در تلاش برای یک جامعه بهتر قدم برداریم. اگر سریال چرنوبیل را دیدهاید لطفا نظرات و احساسات خود را درباره آن با ما و خوانندگان فانیبو بهاشتراک بگذارید.
منبع: Gamesradar
1 دیدگاه
بسیار عمیق زیبا و درد ناک و تاثیر گذار بود خیلی از صحنه ها من واقعا نمیتونستم از گریه جلوگیری کنم.
در یک کلام فوق العاده بود.