ولفنشتاین یک بازی تیراندازی اکشن – مخفیکاری است که برای اولین بار در سال 1981 با نام Castle Wolfenstein برای کامپیوتر اپل دو عرضه شد. از آن زمان تا به امروز سیزده عنوان از سری ولفنشتاین عرضه شده است که آخرین شماره آن بازی Wolfenstein: Cyberpilot نام دارد. با توجه به فراگیر شدن واقعیت مجازی و همچنین عرضه عینک واقعیت مجازی پلیاستیشن وی آر توسط سونی، سایبرپیلوت اولین نسخه ولفنشتاین است که به صورت واقعیت مجازی در اختیار مخاطبان قرار میگیرد.
نقد و بررسی بازی Wolfensteint: Cyberpilot
با قرار گرفتن سری بازی های ولفنشتاین در دستان استودیو بازیسازی MachineGames، این عنوان در سالهای اخیر یک حیات مجدد را تجربه کرده است. بازی Wolfenstein توانسته با استفاده از شخصیتپردازیهای قدرتمند و جهانآفرینی خیرهکننده مخاطبانش را شیفته خود کند. این بازی به شما تصوری از یک آینده جایگزین میدهد که در آن قوانین از نو نوشته شدهاند و وقایع وحشتآور کاملا جدیدی برای کاوش وجود دارد.
هرچند، هیچکدام از ویژگیهای گفتهشده در اولین ورود سری بازی های ولفنشتاین به دنیای واقعیت مجازی یا VR بهچشم نمیخورد. بازی Wolfenstein: Cyberpilot نهتنها فاقد عناصری است که موجب خیرهکننده بودن جهانش میشوند بلکه حتی براساس معیارهای عناوین واقعیت مجازی نیز کمی قدیمی محسوب میشود و ضربآهنگ صاف و کسلکنندهاش، پس از تنها یکبار بازی کردن دلایل کمی برای تجربه مجدد بازی دراختیارتان میگذارد.
داستان بازی Wolfenstein: Cyberpilot
داستان بازی Wolfenstein: Cyberpilot در دهه 1980 روایت میشود و بازی شما را در نقش خلبانی قرار میدهد که عضو نیروی مقاومت فرانسه است. وقایع بازی همزمان با رویدادهای بازی Wolfenstein: Youngblood رخ میدهد. مهارتهای خلبانی کاراکتر شما برای دو هکر فرانسوی که موفق شدهاند چند ماشین جنگی نازیها را از چنگشان بربایند جالب توجه بوده است و به شما این فرصت را میدهند که هیولاهای مکانیکی را بهسمت تولیدکنندگانشان نشانه بگیرید. اگر تا پیش از این در سری بازی های ولفنشتاین همیشه توسط «پنزرهاندها» (Panzerhund) کشته میشدید به بازی بدوبیراه میگفتید، بازی ولفنشتاین سایبرپیلوت فرصت فوقالعادهای برای برگرداندن ورق محسوب میشود.
اما طولی نمیکشد که این احساس لذتبخش نیز محو شود. در سه ماموریت از چهار ماموریت بازی Cyberpilot: Wolfenstein کنترل یک ماشین جدید برای هدایت به شما سپرده میشود. پنزرهاند به شما این امکان را میدهد که به صف دشمن بزنید و سپس با استفاده از یک شعلهافکن که در دهانهاش نصب شده است دشمنان خود را ذوب کنید! یک پهباد کوچک پرسه زدن در اطراف یک پایگاه نازی بهصورت مخفیانه را برایتان ساده میکند، و «زیتادل» که کار کردن با آن ساده است شما را به یک تیربار بسیار قدرتمند و چند موشکانداز مجهز میکند.
علیرغم این قابلیتهای متنوع، بازی Wolfenstein: Cyberpilot جدید چالشهای جذابی را پیش رویتان قرار نمیدهد تا بتوانید این قابلیتها را در برابر دشمنان به چالش بکشید. هر ماموریت خطی و بهطرز خستهکنندهای یکنواخت است. شما دائما در مسیرهایی تنگ و محدود که از نظر بصری هیچگونه جذابیتی ندارند بهپیش خواهید رفت و در این میان باید باید دشمنانی را که بر سر راهتان قرار میگیرند درو کنید، شاید در برخی مواقع پیش از برخورد بعدی با دشمنان مجبور شوید برای بهبود سلامت خود کمی صبر کنید.
ماموریتی که در آن باید از پهباد استفاده کنید، حداقل سعی میکند تا با خارج کردن شما از فضایی کاملا اکشن و ارائه عناصر مخفیکاری در بازی کمی تنوع ایجاد کند اما هوش مصنوعی منفعل و طراحی محیط (لول دیزاین) تنگ و شلوغ به شما اجازه نمیدهد از کشتن دشمنان با استفاده از مخفیکاری که بهخوبی برنامهریزی شده لذت ببرید.
از آنجایی که شما در بازی Wolfenstein: Cyberpilot به شعلهافکنها و موشکهای نامحدود مجهز شدهاید، این احتمال را میدهید که نبردهای بازی پر از انفجار باشند و آدرنالین فراوانی در خونتان ترشح شود اما سایبرپیلوت واکنش اندکی به کارها و اکشنهای شما نشان میدهد تا حدی که حتی حس کردن تاثیر اعمالتان بسیار دشوار است. برای مثال، زمانی که دشمنان به آتش کشیده میشوند یا توسط انفجارهایی که در نزدیکشان رخ میدهد به اطراف پرت میشوند، هیچ صدایی از خود بروز نمیدهند.
دشمنان بازی در زمان مردن و پیش از آنکه از دید شما خارج شوند، تقریبا همیشه از یک نوع انیمیشن مشابه استفاده میکنند. سلاحهای ویرانگری که در اختیار شما قرار دارند هیچگونه انیمیشن رضایتبخش یا جلوه صوتی متعاقبی ارائه نمیکنند تا حس زندهای به آنها بدهد و در نتیجه اکشن بازی شل و واررفته میشود و هیچ جذابیتی نخواهد داشت.
ماموریتها در بازی Wolfenstein: Cyberpilot
در بین هر ماموریت شما میتوانید در یک پایگاه مقاومت چندطبقه با استفاده از یک آسانسور برای انتقال از یک محل بارگیری وسیع به محیط پذیرایی کمنور که با علائم و نشانههای نازی آراسته شده به جستجو بپردازید. این مکانها زیبا بهنظر میرسند و تسلط پرابهتی را که دشمنانتان هنوز هم بر خاک اروپا دارند خاطرنشان میکنند. با وجود آنکه این ویژگی مثبت در زمینه ماموریتهای متعددی که برای آنها اعزام میشوید پخش شده، بازی Wolfenstein: Cyberpilot هیچ چیزی جدید یا جذابی که راجعبه این زاویه دید جدید از سوی نیروهای مقاومت باشد ارائه نمیکند.
تنها شخصیتهای دیگر بازی کارفرمایان شما در جبهه مقاومت هستند که بعضی از اوقات شوخیهای غیرمعمولی با یکدیگر میکنند اما جدا از آن، شما برای آنها چیزی جز یک ابزار نیستید و در نتیجه آن، شما بهطرز ناامیدکنندهای هیچ اطلاعات جدیدی از دنیای ولفنشتاین دریافت نخواهید کرد.
همچنین، این وقفههای کوتاه در بین ماموریتها شما را به روشی خودمانی با هرکدام از ماشینهای قابل هدایت بازی آشنا خواهد کرد. پیش از آنکه بتوانید آنها را از فاصلهای دور کنترل کنید، شما باید از طریق هک کردن از سیستم امنیتی آنها عبور کنید که همین امر بازی سایبرپیلوت را از چیزی که هست بسیار پیچیدهتر میکند. درحالی که توضیحاتی از سیستم سیمکشی پیچیده و قابلیتهای دفاعی ماشین به شما ارائه میشود، تمام کاری که باید انجام بدهید این است که با استفاده از کنترلهای حرکتی یک تراشه را از ماشین مورد نظر خارج کرده، آن را به یک مانیتور که در نزدیکتان قرار دارد متصل کنید و پس از وقفهای کوتاه تراشه را سر جایش بگذارید.
این که میتوانید هرکدام از ماشینهای غولآسا و زمخت نازی را با جزییات فراوان و از طریق واقعیت مجازی ببینید، بدون آنکه ترسی از کشته شدن توسط آنها داشته باشید بهطرز غافلگیرکنندهای وسوسهبرانگیز است اما در طول این سکانسها کار خاص دیگری نمیتوان کرد. همین امر باعث میشود که هرکدام از این وقفههای اجباری طولانی بیهدف و غیرضروری بهنظر برسند.
ابزار مورد نیاز بازی ولفنشتاین جدید
بازی Wolfenstein: Cyberpilot را میتوان هم با استفاده از کنترلرهای پلیاستیشن موو و هم با استفاده از یک دوالشاک 4 بازی کرد اما هیچکدام از این دو برای تجربه بازی خوب نیستند. اگر از دوالشاک 4 استفاده کنید، نبرد بازی احساس آشناتری برایتان خواهد داشت. با استفاده از شوکهای دسته میتوانید بهراحتی به اطراف حرکت کنید و جابهجا شوید (یا آرام یا با هر سرعتی که دوست دارید) و در عین حال از کنترل حرکتی برای هدفگیری استفاده کنید.
در این تنظیمات، هر دو دست شما بهعنوان یک واحد حرکت میکنند که این امر باعث میشود فعالیتهای خارج از نبرد به کاری سخت تبدیل شوند. دوربین پلیاستیشن تنها میتواند نوری را که از بخش جلویی دوالشاک 4 خارج میشود ردگیری کند پس دسترسی به اشیایی که در دو طرفتان قرار دارند ممکن است در برخی موارد در محدودهای غیرممکن قرار داشته باشد.
استفاده از کنترلرهای موو بلافاصله این وضعیت را تغییر میدهد و آزادی بیشتری در نبردهای بازی در اختیارتان قرار میدهد. تکان دادن دستهایتان بهصورت مستقل از دیگری به شما اجازه میدهد که بتوانید بهطور همزمان هم از دکمه مربوط به حمله مخصوص و هم از دکمه سلامتی در آن واحد استفاده کنید. واضح است که انجام این کار، زمانی که با یک دستبند بهظاهر نامرئی محدود شده باشید غیرممکن است.
اما بهازای این آزادی عمل، حرکت کردن با استفاده از کنترلرهای موو دشوارتر است. وظیفه چرخش به دکمههایی جلویی محول شد درحالی که تحرک جانبی با استفاد از دکمه نرم و بزرگ پلیاستیشن که در جلوی کنترلر قرار گرفته انجام میشود. شاید استفاده از کنترلر موو بهجای دسته معمولی پلیاستیشن چهار چندان ایدهآل نباشد اما در نهایت تصمیمی که باید بگیرید یک انتخاب بین بد و بدتر است.
در هرحال، با توجه به آنکه میتوان چهار ماموریت بازی Wolfenstein: Cyberpilot را به آسانی در کمتر از 90 دقیقه تمام کرد، شما زمان زیادی برای عادت کردن به بازی ندارید. جدا از رسیدن به پایان بیهیجان بازی، هیچ کار دیگری برای انجام دادن وجود ندارد که احساس کنید گذر زمان در این عنوان با جذابیت همراه است.
در بازی هیچ چیز خاص برای جمعآوری وجود ندارد، مسیرهای جانبی منتهی به هدف برای جستجو کردن محیط دیده نمیشوند و ماموریتهای نیز هیچ بخش هیجانانگیزی ندارند تا حداقل بهخاطر همان هیجان آنها را مجددا بازی کنید. همین موجب میشود تا جدیدترین بازی ولفنشتاین شبیه به یک دموی فنی برسد. از آنجایی که بهترین بازی های VR بهطور فزایندهای در استفاده از سختافزار با روشهایی خاص تبحر پیدا کردهاند، سایبرپیلوت در مقایسه با دیگر عناوین واقعیت مجازی تاریخ مصرف گذشته بهنظر میرسد.
اگر بهدنبال عنوان دیگری از سری ولفنشتاین هستید تا بیش از پیش با جهان این بازی معروف آشنا شوید و اگر یکی از هواداران قدیمی این عنوان هستید، دیگر دلیلی وجود ندارد که Wolfenstein: Cyberpilot را تجربه کنید. این بازی تیراندازی سرراست از نیروی لازم برای نشاط بخشیدن به اکشن خود برخوردار نیست.
حتی همان نبردهای خشک بازی با استفاده از وقفههایی کند و تکراریتر که در آنها با استفاده از کنترل حرکتی کار خاصی نمیتوان انجام داد و تنها باید به وظایف ساده و پیشپاافتاده تعمیر ماشینها اکتفا کرد. سایبرپیلوت به غیر از آنکه ممکن است در برخی مواقع بهعنوان یک بازی VR برجسته و جذاب باشد، ارزش دیگری برای وقت گذاشتن ندارد.
نکات مثبت و منفی بازی Wolfenstein :Cyberpilot
در این بخش با توجه به تمام آنچه گفته شد به بررسی ویژگیهای خوب و بد بازی میپردازیم.
نقاط قوت:
- از نظر بصری، برخی از محیطهای بازی که بهطور پیچیدهای طراحی شدهاند شگفتانگیز هستند.
نقاط ضعف:
- عدم نشان دادن واکنش از طرف بازی باعث میشود نبرد بازی بیجان و نامطلوب بهنظر برسد.
- در مراحل مختلف قابلیتهای خاص ماشینها به چالش کشیده نمیشوند و سلاحهای مختلف مخاطب را درگیر نمیکنند.
- جلسات هک ماشین بین ماموریتها که طولانی و تکراری هستند یک تقلای سخت بهنظر میرسند.
- داستان سایبرپیلوت به مجموعه ولفنشتاین چیزی اضافه نمیکند و به نحوی بیاحساس و تصنعی به پایان میرسد.
سخن آخر درباره بازی Wolfenstein :Cyberpilot
داستان این شماره از بازی، بیست سال پس از وقایع The New Colossus رخ میدهد. شاید تم داستانی بازی یعنی فعالیت یک هکر کامپیوتری در نیروی مقوامت فرانسه علیه نازیها جالب باشد و اینکه یک بازی ولفنشتاین در قالب واقعیت مجازی عرضه شده، بسیاری را برای تجربه این عنوان تحریک کند اما بازی Wolfenstein :Cyberpilot یک عنوان ساده و ضعیف است که تنها نام سری ولفنشتاین را به یدک میکشد.
منبع: Gamespot