بدون شک کریستوفر نولان یکی از توانمندترین کارگردان های عصر حاضر است. در دورانی که استیون اسپیلبرگ برای پیدا کردن سرمایهگذار برای پروژه های سینمایی اش به مشکل برخورده است، موفقیت فیلم های کریستوفر نولان در گیشه و تمجید منتقدان از کارهای وی باعث شده است که همکاری با او برای سرمایهگذاران ریسک بسیار کمی داشته باشد؛ حتی اگر صحبت از سرمایهگذاری 165 میلیون دلاری برای یک فیلم حماسی علمی-تخیلی باشد.
با این که در حال حاضر فیلم های کریستوفر نولان جزو موفق ترین آثار در گیشه هستند، او از ابتدا کار خود را با فیلم های بزرگ آغاز نکرد. نولان کار خود را با کارگردانی فیلم های کوچک آغاز کرد و به آرامی مسیر خود را به سوی اولین موفقیت در گیشه طی کرد. اما در این مسیر آثار او همواره ویژگیهای منحصربهفرد خود را داشتند؛ ساختار روایی بینقص و توجه بسیار زیاد به ابعاد روحی و روانی شخصیتها. این ویژگیهای فیلم های کریستوفر نولان همانقدر که در آثار بزرگ او مثل شوالیه تاریکی وجود دارند، در اولین اثر او که بودجه آن فقط 6000 دلار بود نیز دیده میشوند.
نولان با توجه به موفقیتهای دنبالهدارش در جذب مخاطبان عام که از فیلم « بتمن آغاز میکند »، شروع شد، در حال حاضر یکی از محبوبترین کارگردان های سینما است. اگر علاقهمند به بررسی و مرور آثار این کارگردان بزرگ هستید، این مقاله را تا انتها بخوانید. ما در این مقاله آثار نولان را با توجه به ردهبندیهای موجود از بدترین به بهترین طبقهبندی و معرفی کردهایم.
10- شوالیه تاریکی برمیخیزد (2012) The Dark Knight Rises
قسمت آخر سهگانه شوالیه تاریکی نولان ، بدترین اثر او محسوب میشود. برگشتن بروس وین ( با بازی کریستین بیل ) به فرم ایدهآل بدنی برای مبارزه در این فیلم و حضور « آن هاتاوی » در نقش زن گربهای جالب به نظر میرسد؛ اما فیلم با شروع نقشه بِین ( Bane با بازی تام هاردی ) برای نابودی گاتهام افت میکند. در فیلم شوالیه تاریکی برمیخیزد چندین ایراد منطقی مشاهده میشود؛ مثلا جوزف گوردون لویت در نقش رابین جان بلیک میداند که بروس وین همان بتمن است؛ این در حالی است که جیمز گوردون متوجه این موضوع نمیشود.
البته این فیلم از روی یک کتاب کمیک ساخته شده است و لازم نیست تمام آن از منطق پیروی کند. اگر نیمه دوم فیلم جذابتر میبود هیچکدام از ایرادات منطقی فیلم به نظر نمیآمدند اما نیمه دوم فیلم نیز ایرادهای اساسی دارد؛ مثلا منطق این که چگونه یک مرد دیوانه توانسته است شهر را به مدت پنج ماه گروگان بگیرد، در فیلم مشخص نیست. همچنین مشخص نیست که بِین چرا همه این کارها را انجام میدهد. یک مشکل دیگر این است که تالیا الغول خیلی دیر به داستان اضافه میشود و حضور بسیار کوتاهی دارد.
باید گفت که فیلم شوالیه تاریکی برمیخیزد حداقل از نظر جلوههای بصری پویایی و تحرک لازم را دارد. توانمندیهای فنی کریستوفر نولان قابل چشمپوشی نیستند اما او در این فیلم در مقام یک راوی، داستان عملکرد خوبی نداشته است و این بزرگترین ضعف این فیلم است.
9- بیخوابی (2002) Insomnia
همانطور که پیشتر نیز گفته شد مرور آثار نولان نشان میدهد که او به تدریج و حسابشده پلههای نردبان پیشرفت و موفقیت را طی کرده است. او بلافاصله بعد از اولین اثرش به موفقیت تجاری دست نیافته است. شروع او با فیلم تعقیب بود و با فیلم ممنتو وارد باشگاه کارگردان های بزرگ شد. بیخوابی نیز اثری بود که با آن نشان داد میتواند با استودیوهای بزرگ فیلمسازی کار کند. بیخوابی فیلم بدی نیست اما جزو آثار فراموششده کریستوفر نولان محسوب میشود. این فیلم یک بازسازی از اثری با همین نام از سینمای نروژ است.
نولان برای ساخت این فیلم گروه بسیار خوبی را در اختیار داشت. آل پاچینو در نقش پلیس تقریبا بدی که در عذاب وجدان قتل اتفاقی همکارش به سر میبرد، رابین ویلیامز در نقش یک قاتل ناشناس در آلاسکا و هیلاری سوانک در نقش یک پلیس تازهکار که از قضا شیفته کار آل پاچینو به عنوان یک کارآگاه بزرگ است. این فیلم سعی دارد ما را به داخل ذهن خسته شخصیتی که آل پاچینو نقش آن را بازی میکند ببرد. این فیلم مخاطب را به خوبی با حس گیجی شخصیت اصلی آشنا میسازد اما کشش چندانی برای مخاطب ندارد. بیخوابی یک شروع خوب برای کارهای استودیویی نولان بود و نشان داد که او میتواند از بازیگران بزرگ در فیلمهای خود بازی بگیرد.
8- تعقیب (1998) Following
تعقیب اولین فیلم بلند کریستوفر نولان بود. ساخت این فیلم نوآور یک سال کامل طول کشید چرا که تمام عوامل فیلم کارهای تمام وقت داشتند. این اثر بسیار موفق بود و باعث اعتماد به نفس نولان برای ادامه راه شد. این فیلم تلاش یک فرد معمولی برای کارگردان شدن نبود، بلکه اولین اثر سینمایی کسی بود که ذاتا کارگردان به دنیا آمده بود. این فیلم روایتگر داستان نویسندهای است که برای پیدا کردن شخصیتهای داستانش شروع به تعقیب افراد در خیابانهای لندن میکند. نولان در این فیلم حالات درونی شخصیت مرموز شخصیت اصلی فیلم را به کمک فیلمبرداری سیاه و سفید و دوربین روی دست به خوبی به تصویر میکشد. نولان الهامهای زیادی از بزرگان سینمای نوآور گرفته است ولی آنچه فیلم تعقیب را منحصربهفرد کرده است، سبک مخصوص کریستوفر نولان است.
7- اینتراستلار (2014) Interstellar
پس از پایان سه گانه شوالیه تاریکی، کریستوفر نولان سراغ ساخت یک اثر حماسی علمی-تخیلی میرود. همچنین او در این فیلم برای بیشتر کردن بار عاطفی فیلم، رابطه بین یک پدر و دختر را نیز روایت میکند. مناظر و نماها در این فیلم بسیار شگفتانگیز هستند و موسیقی متن فیلم نیز یکی از بهترین کارهای هانس زیمر است. نکته دیگر در مورد این فیلم بازی خیرهکننده متیو مککانهی است.
مشکل فیلم اینتراستلار این است که نولان برای شگفتزده کردن مخاطبان به یک پایان غافلگیرکننده نیاز داشت و سررسیدن دکتر من (با بازی مت دیمون) نتوانسته است این پایان را رقم بزند. استعاره استفاده شده بسیار واضح است و به همین دلیل اثر خود را از دست میدهد و داستان را به یک مسیر انحرافی میبرد که واقعا نیازی به آن ندارد. جنبه اصلی عاطفی داستان تقابل بین علاقه کوپر برای دیدار مجدد خانوادهاش و انجام مأموریت پخش کردن نمونههای انسانی و ادامه نسل انسان در سیارات دیگر است که کوپر تلاش میکند به هر دو هدف دست بیابد. مسیر انحرافی در داستان که با سررسیدن دکتر من شکل میگیرد، فقط مخاطبان را غافلگیر میکند و در عوض از تعامل احساسی و عاطفی مخاطبان با فیلم میکاهد.
البته با تمام این اوصاف باید اذعان کرد که دو سوم ابتدایی فیلم برای مخاطب بسیار کشش و جذابیت دارد. نولان مناظر بینظیری از فضا را در این فیلم برای مخاطبان به تصویر میکشد. تیم بازیگران عالی هستند؛ در این میان لازم است به مونولوگ بینظیر آن هاتاوی درباره عشق و علم اشاره کرد. با اینکه نولان در پایان فیلم خیلی موفق عمل نکرده است، این فیلم یک فیلم بزرگ و تجربهای متفاوت و ماجراجویانه در بین آثار اوست.
6- بتمن آغاز میکند (2005) Batman Begins
این فیلم یک موفقیت بزرگ برای نولان بود. این فیلم با فرود آوردن ابرقهرمان به زندگی واقعی بدون هیچ ردی از مهارتهای خارقالعاده، یک درام کامل است. این فیلم نه تنها به نمونهای برای تقلید فیلم های بسیار تبدیل شد بلکه آغاز یک سه گانه بسیار موفق بود.
انتخاب کریستین بیل برای نقش بتمن انتخابی کاملا هوشمندانه بود. بیل به خوبی توانست به شخصیت بتمن جنبه انسانی ببخشد، کاری که تا پیش از این فیلم فقط مایکل کیتون تا حدودی توانسته از پس آن بربیاید. بتمن آغاز میکند سرگرمکنندهترین فیلم از سه گانه شوالیه تاریکی است؛ چرا که موقعیتهای طنز زیادی از سوی لوشز فاکس با بازی مورگان فریمن و در روابط بروس وین و آلفرد وجود دارد.
فیلم بتمن آغاز میکند یکی از فیلم های کریستوفر نولان بود که ثابت کرد او توانایی خاصی برای موفقیت در جذب مخاطب عام و فتح گیشهها دارد.
5- ممنتو (2000) Memento
ممنتو دومین فیلم بلند از فیلم های کریستوفر نولان بود. اگر فیلم تعقیب و بودجه 6000 دلاری آن اعتماد به نفس نولان را نمایش داد، ممنتو فیلمی بود که به دیگران نشان داد کریستوفر نولان کارگردانی است که باید منتظر آثار فاخر بیشتری از او بود. ممنتو یک فیلم به معنای واقعی متفاوت است. در این فیلم دو روایت وجود دارد؛ یک روایت با سکانسهای سیاه و سفید است که روایت آنها خطی است و روایت دیگر با سکانسهای رنگی که در آنها وقایع به صورت برعکس و از آخر به اول روایت میشوند. نولان استادانه این دو روایت را به هم گره میزند. البته دلیل این کار نولان این نیست که صرفا تواناییهای خود را به نمایش بگذارد؛ بلکه او با این کار میخواهد تماشاگران با شخصیت لئونارد با بازی گای پیرس همذاتپنداری کنند، شخصیتی که حافظه کوتاه مدت ندارد.
یکی از نقاط ضعف ممنتو این است که با داشتن ساختار روایی قدرتمند و جلوههای بصری هوشمندانه، مثل بقیه فیلم های کریستوفر نولان از پاشنه آشیل کارهای او دچار نقص شده است. پاشنه آشیل فیلم های کریستوفر نولان این است که تمرکز کافی بر جنبههای احساسی داستان ندارند. البته ممنتو فیلمی است که به خودی خود بسیار جذاب است و مخاطب را متقاعد میکند؛ این ایراد آثار نولان بیشتر به فیلم هایی مثل اینتراستلار آسیب وارد کرده است. با همه این اوصاف، ممنتو هنوز هم از بهترین فیلم های کریستوفر نولان و بهترین فیلم های جهان است.
4- پرستیژ (2006) The Prestige
بتمن آغاز میکند شروع تاخت و تاز کریستوفر نولان برای فتح گیشهها بود. چند ماه بعد از ساخت این فیلم، نولان سراغ پروژه پرستیژ رفت. این فیلم اقتباسی از رمانی از کریستوفر پرایست با همین نام است. داستان فیلم درباره دو شعبدهباز در اوایل قرن بیستم میلادی در لندن است که با هم رقابت دارند.
ترکیب بازیگران پرستیز بسیار جالب است، ولی درخشانترین آنها هیو جکمن و کریستین بیل هستند که نقش دو شعبدهباز رقیب را بازی میکنند. این فیلم پیچشهای داستانی فراوانی دارد. یک تصویر کلی از فیلم در سکانس آغازین ارائه میشود، جایی که مایکل کین میگوید برای هر شعبدهبازی خوب سه عامل وجود دارد: تعهد، عوض کردن و پرستیژ. این فرمول جانمایه این کار است و نولان این فیلم را همچون یک شعبده طراحی کرده است. این فیلم روایت خطی ندارد و سکانسها در توالی زمانی قرار ندارند.
پرستیژ یکی از موفق ترین و بهترین فیلم های کریستوفر نولان در زمینه تعامل با مخاطب از نظر جنبههای احساسی است. انجییر و بوردن هر دو تمام تلاش خود را میکنند تا شعبدهباز موفقی باشند؛ هر دو با عقده خود برای شهرت و محبوبیت به سمت سرنوشتی تراژیک سوق داده میشوند. پرستیژ تا حد زیادی تحتالشعاع سایر فیلم های موفق نولان قرار گرفته است اما این فیلم یکی از بهترین فیلم های کریستوفر نولان از نظر ترکیب ساختار روایی، شخصیتپردازی و جنبههای احساسی است.
3- تلقین (2010) Inception
تلقین فیلم علمی-تخیلی عجیب و غریب نولان است که در جلب نظر مخاطبان بسیار موفق عمل کرد. فیلمبرداری این فیلم بسیار پویا است. تلقین در بعضی از صحنهها شبیه ماتریکس میشود، مثل صحنه مبارزه جوزف گوردون لویت در شرایط بدون نیروی جاذبه. جنبههای حادثهای و اکشن فیلم بسیار تماشایی هستند ولی برای تماشایی شدن فیلم کافی نیستند.
خوشبختانه شخصیت کاب با بازی لئوناردو دی کاپریو جنبههای احساسی بیشتری به فیلم اضافه میکند. نولان راز پشت رابطه کاب و همسرش را به تدریج و به آرامی برملا میسازد که باعث ایجاد کشش داستان برای مخاطبان شده است. فروش تلقین از 800 میلیون دلار فراتر رفت و نشان داد که نولان میتواند بدون استفاده از کلیشههای جذاب برای عامه مردم و با ساخت یک فیلم باپرستیژ، در گیشه نیز موفق باشد.
2- دانکرک (2017) Dunkirk
فیلم جدید کریستوفر نولان یک روایت منحصربهفرد از وقایع جنگ جهانی دوم و درباره تخلیه نیروها از شهر دانکرک است. نولان در این فیلم به جای نمایش یک داستان عاشقانه بین یک زوج در خلال جنگ، مخاطب را با استفاده از جادوی سینما به دل این واقعه میبرد.
به نظر میرسد فیلم هایی مثل تلقین و اینتراستلار برای آمادهسازی ذهن مخاطب برای روایت پیچیده دانکرک ساخته شدهاند. نولان همزمان سه داستان را در مورد این واقعه و از سه دید متفاوت روایت میکند؛ از هوا، از دریا و از خشکی. مخاطبی که پیشتر فیلم تلقین را دیده است سریعا متوجه این جنبه ساختار روایی فیلم میشود.
نولان با هنرمندی تمام و با استفاده از دیالوگهای اندک و تصویرسازیهای مناسب کاری کرده است تا مخاطب با تمام وجود با شخصیتها همذاتپنداری کند و با آنها ارتباط برقرار کند. مخاطب همراه با شخصیتها وارد داستان میشود و مثل آنها دچار ترس، خشم و عصبانیت میشود. در این میان نباید از بازی خارقالعاده بازیگران فیلم غافل شد. اگر به مسائل فنی فیلمسازی توجه کنیم، خواهیم دید که دانکرک خارقالعاده است. فیلمبرداری این فیلم بر عهده هویته ون هویتما است و با دوربین 65 میلیمتری و آیمکس انجام شده است.
1- شوالیه تاریکی (2008) The Dark Knight
ممکن است بعضیها دانکرک را بهترین فیلم کریستوفر نولان بدانند ولی شاهکار او یعنی شوالیه تاریکی مطمئنا بهترین اثر اوست. شوالیه تاریکی بدون شک بهترین فیلم با موضوع ابرقهرمانان در تاریخ سینماست. شوالیه تاریکی یک موفقیت بزرگ در گیشهها برای نولان بود.
فیلمنامه شوالیه تاریکی توسط جاناتان و کریستوفر نولان نوشته شده است. این اثر یک درام جنایی و حماسی با شخصیتپردازی بینظیر است. مسلما شوالیه تاریکی بدون نقش جوکر با بازی هیث لجر نمیتوانست به این شهرت و موفقیت دست یابد. به جرات میتوان گفت که بازی هیث لجر در این نقش، یکی از بهترین اجراها در تاریخ سینماست. در حالی که شخصیت جوکر با بازی هیث لجر در فیلم تأثیرگذار بوده است، نباید از بازی درخشان آرون اکهارت در نقش هاروی دنت نیز غافل شد.
حرف آخر در مورد فیلم های کریستوفر نولان
شوالیه تاریکی همچنان در صدر فهرست بهترین فیلم های کریستوفر نولان است که البته دانکرک هم با فاصله کمی در جایگاه دوم دارد. با توجه به روند آثار درخشان کریستوفر نولان، اصلا دور از انتظار نیست که فیلم دیگری در آینده جای شوالیه تاریکی در صدر فهرست را از آن خود کند. باید منتظر کارهای بزرگ بیشتری از این نابغه سینما باشیم.
منبع: Collider
3 دیدگاهها
خیلی خوب بود اما بتمن برمیخیزد نمیتونه بدترین اثر اون باشه
ای خاااااک با این رتبه بندی مزخرف
رتبه بندی رو??دانکرک میتونه اول باشه ولی از آخر!!!
اینتراستلار هم گذاشته هفتم?